پوزیشن سایز چیست؟ آموزش محاسبه حجم معامله در بازارهای مالی
آیا می دانید چرا محاسبه حجم معامله در هر ترید بسیار حیاتی است؟ آیا نحوه به کارگیری مدیریت ریسک صحیح را طوری که اگر ضرر کردید فقط قسمت بسیار کوچکی از حسابتان کسر شود را می دانید؟ آیا به این توانایی رسیده اید که در هر مارکتی و هر تایم فریمی که هستید، بدون اینکه کل حسابتان بر باد رود، ترید کنید؟ یا نسبت به اسرار توانايي تشخيص مفاهيم بازارهاي مالي معاملات با ریسک کم و سود زیاد، آگاه هستید؟
اگر پاسخ شما به سوالات بالا منفی است، به مکان بسیار درستی هدایت شده اید؛ این مقاله برای شما است. معامله گران بسیار زیادی وجود دارند که فقط به خاطر ندانستن یا رعایت نکردن نحوه صحیح سایز پوزیشن در تریدهایشان، کال مارجین شده و یا حجم بسیار زیادی از سرمایه شان را از دست داده اند. بلی، درست متوجه شدید اکثر معامله گران نوپای بازارهای مالی، طعم تلخ کال مارجین شدن را چشیده اند یا حداقل حجم بسیار زیادی از سرمایه شان را فقط به خاطر رعایت نکردن این دستورالعمل حیاتی، از دست داده اند.
ما در این مقاله قصد داریم از دو طریق نحوه محاسبه پوزیشن سایز را به شما آموزش دهیم: روش اول دستی و روش دوم از طریق ماشین حساب فارکس وبسایت دنیای ترید.
در حقیقت محاسبه حجم معامله، از نان شب واجب تر است و یکی از نکات ضروری و با اهمیت مدیریت ریسک است. بارها شده که معامله گران در بازارهای مالی از استراتژی های بسیار کارآمدی استفاده کرده اند ولی فقط به خاطر عدم محاسبه حجم معامله یا سایز پوزیشن، آسیب های بسیار جدی و جبران ناپذیری را متحمل شده اند.
در یک مقاله دیگر از سری مقالات بسیار ارزشمند وبسایت دنیای ترید، این دفعه در خدمت شما هستیم تا دانش و تجربه مان را درباره آموزش نحوه محاسبه پوزیشن سایز یا حجم معامله، با شما به اشتراک بگزاریم. اهمیت این مقاله به قدری بالا است که به شما قول می دهیم اگر در تمام تریدهایتان مدیریت ریسک و پوزیشن سایز را رعایت کنید، دیگر هرگز کل حسابتان را منهدم نمی کنید.
نکاتی که قرار است با هم در این مقاله یاد بگیریم، به شرح زیر است:
مدیریت ریسک چیست؟ اهمیت مدیریت ریسک در معامله، پوزیشن سایز یا حجم معامله چیست، قانون ریسک یک یا دو درصد چیست؟ نحوه محاسبه پوزیشن سایز در معاملات و نتیجه گیری.
مدیریت ریسک چیست؟
به طور کلی به فرآیند پیش بینی، تشخیص، ارزیابی و کنترل کردن ضررها و تهدیدات احتمالی نسبت به قسمتی یا کل سرمایه تان، مدیریت ریسک گفته می شود. فرقی نمی کند که این ریسک ها مربوط به ناآرامی های درون بازار هستند و یا مربوط به بحران های ژئوپلیتیکی، ناشی از تحلیل های نادرست تکنیکال هستند و یا مرتبط به فاندامنتال مارکت می باشند. در هر صورت، برخوردار بودن از یک مدیریت ریسک صحیح و به کار گرفتن ابزارهای مناسب آن در زمان درست، به شما کمک می کند تا تصویر کامل و شفافی از خطرهای احتمالی پیش رو داشته باشید.
فراموش نکنید که ما ریسکمان را مدیریت نمی کنیم که اصلا ضرر نکنیم، بلکه ما از مدیریت ریسک استفاده می کنیم تا ضررهای مان را کوچکتر کرده و بدانیم کدام ریسکها ارزش خطر کردن دارند. همین الان فرصت بسیار مناسبی است که شما هم یاد بگیرید چیزی به نام ضرر نکردن در بازرهای مالی وجود ندارد.
شما هیچ معامله گری را پیدا نخواهید کرد که به شما بگوید هرگز ضرر نکرده و یا ضرر نخواهد کرد! این قانون شماره یک تمام مارکت ها است و فقط شامل بازارهای مالی نمی شود. اگر قصد ماندن در بازارهای مالی و سود کردن مداوم را دارید، حتما ریسکتان را با ابزارهایی که در ادامه این مقاله به شما آموزش خواهیم داد، مدیریت کنید.
اهمیت مدیریت ریسک در معامله
همانطور که در قسمت های قبل برایتان توضیح دادیم، به طور خلاصه مدیریت ریسک یعنی توانایی روبرو شدن با یکسری ضرر بدون کال مارجین شدن. این بدین معنی است که مثلا اگر شما ده ترید انجام دادید و تمام آنها را ضرر کردید، حساب معاملاتی شما بسته نشود.
شاید برایتان این سوال مهم پیش بیاید، مگر امکان دارد فردی در ده معامله اش ضرر کند و کال مارجین نشود؟ لطفا تا انتهای این مقاله با ما همراه باشید تا فوت کوزه گری معاملات در بازرهای مالی را که کمتر کسی اهمیت آنها را برای شما توضیح داده، به شما بیاموزیم.
فراموش نکنید که حتی اگر شما یک استراتژی قوی بسیار عالی هم داشته باشید ولی مدیریت ریسک را رعایت نکنید، براحتی می توانید تمام سرمایه تان را از دست بدهید. اگر باور ندارید، به مثال زیر توجه کنید:
فرض کنید دو تریدر به نامهای آرش و بردیا داریم که هر دو اینها یک حساب معاملاتی 1000 دلاری دارند. آرش و بردیا یک استراتژی معاملاتی دارند که درصد موفقیتش 50% است. این بدین معنی است که از هر دو تریدی که آنها انجام می دهند، یکی را سود می کنند. نسبت ریسک به ریوارد آنها هم 1 به 2 می باشد. اجازه دهید همین جا ریسک به ریوارد را هم برای شما توضیح دهیم.
مفهوم ریسک به ریوارد
تصور کنید که شما در حال توانايي تشخيص مفاهيم بازارهاي مالي ورود به معامله ای هستید که حاضرید 100 دلار ضرر یا ریسک کنید. ولی چنانچه مارکت مطابق میل شما پیش برود و شما سود کنید، می توانید 200 دلار به جیب بزنید. مگر غیر از این است که این 200 دلار دو برابر مبلغی است که شما حاضر بودید ریسک کنید؛ یعنی 100 دلار. نتیجتا این همان چیزی است که ما به آن ریسک به ریوارد 1 به 2 می گوییم. خیلی ساده ریوارد یا پاداش شما دو برابر ریسک یا ضرر شما است.
حال فرض کنید که شما قصد ورود به معامله ای را دارید که حاضر هستید در آن 100 دلار ریسک یا ضرر کنید. ولی چنانچه مارکت انتظار شما را برآورده کند و شما به سود برسید، مبلغی که کسب خواهید کرد 1000 دلار خواهد بود. حال، ریسک به ریوارد شما در این معامله 1 به 10 می باشد. به همین سادگی.
حال برمی گردیم به ادامه مثال بالا. آرش که یک تریدر طمع کار است، قصد دارد در هر معامله اش 250 دلار ریسک کند یعنی 25% کل حسابش ولی بردیا که تریدری محافظه کار است، می خواهد ریسکش در هر معامله فقط 20 دلار باشد یعنی فقط 2% درصد کل پولش. حال باید محاسبه کنیم و ببینیم که نتایج یا برآیند معاملات این دو شخص یا همان Lose/Win این دو نفر، چقدر خواهد بود؟ منظور این است که هر کدام اینها با احتساب ریسک به ریوارد 1 به 2، با چند ضرر کال مارجین شده و حسابشان به صورت خودکار بسته میشود؟
اگر از هشت معامله، برآیند معاملاتشان 4 باخت و 4 برد باشد: باخت، باخت، باخت، باخت – برد، برد، برد، برد
متاسفانه آرش فقط با 4 معامله ضررده، کال مارجین می شود. چرا که کل حساب او 1000 دلار است و با 4 تا 250 دلار که قصد ریسک کردن دارد اگر تریدش موفق نباشد، حسابش بسته می شود. این یعنی حتی بدون اینکه طعم شیرین موفقیت را بچشد، معاملاتش دچار شکست سنگینی شده و کل سرمایه اش را بر باد داده است.
آرش: 250-، 250-، 250-، 250- = کال مارجین شدن
حال بیایید برآیند معاملات بردیا را طبق الگوی بالا، بررسی کنیم.
بردیا: 20-، 20-، 20-، 20-، 40+، 40+، 40+، 40+ = 80 دلار سود
شاید تعجب کنید و بگویید 40 دلار سود از کجا آمد؟ این همان نسبت ریسک به ریوارد 1 به دو است. بردیا حاضر بود در هر معامله 20 دلار ضرر کند. حال اگر بر اساس نسبت ریسک به ریواردش که 1 به 2 است او 4 معامله 20 دلاری ضرر کند (80-) ولی 4 معامله 40 دلار سود کند، او هنوز 80 دلار سود کرده است.
این 80 دلار سود مساوی است با 8% از کل حساب معاملاتی بردیا چرا که حساب او 1000 دلار است. ولی آرش 100% حساب معاملاتی اش را ضرر کرده و کال مارجین شده است. به همین سادگی شما می توانید قدرت استفاده یا عدم استفاده از مدیریت ریسک صحیح را در مورد آرش و بردیا، ببینید. (فراموش نکنید که آرش یک استراتژی با درصد موفقیت 50% هم داشته است ولی متاسفانه از مدیریت ریسک درستی استفاده نکرده است).
شاید برای شما هم این سوال مهم پیش بیاید که خوب چطور می توانم ریسک های معاملاتی ام را مدیریت کنم؟ فراموش نکنید که ما قرار است در این مقاله این فاکتورهای مهم را به شما آموزش دهیم.
پوزیشن سایز یا حجم معامله چیست؟
خیلی ساده Position Sizing یا سایز معامله یعنی ترید کردن با تعداد واحدها یا سایزهای درستی که اگر ضرر کردید، فقط قسمت کوچکی از حسابتان کسر شود. به زبانی دیگر مقدار واحدهایی که در یک معامله ترید می کنید، سایز معاملاتی شما نام دارد.
توصیه اکثر حرفه ای های بازار این است که شما در هر معامله تان فقط 1 تا 2% از سرمایه تان را ریسک کنید. این بدین معنی است که اگر حساب معاملاتی شما 1000 دلار امریکا است، 1% آن می شود 10 دلار. نتیجتا برای اینکه شما کال مارجین شوید، باید 100 معامله تان ضررده باشد تا کل 1000 دلار شما از دست برود.
حال ممکن است سوال دیگری برای شما پیش بیاید و آن هم این است که چطور می توانم محاسبه کنم که در هر تریدی که انجام می دهم فقط 10 دلار ضرر کنم؟ این سوال خوب، ما را به قسمت های بعدی این مقاله هدایت می کند.
قانون ریسک یک یا دو درصد، یک استراتژی سرمایه گذاری است که به تریدرها می گوید شما در هر معامله یا تریدتان، نباید بیشتر از یک یا دو درصد از کل سرمایه تان را به خطر بیندازید. برای اعمال این قانون، شما باید ابتدا 2% از کل سرمایه آزادتان را محاسبه کنید. مثلا اگر مارجین آزاد شما 5000 دلار امریکا می باشد، دو درصد آن می شود 100 دلار. ضمنا در کنار قانون مهم 2%، تریدرهای حرفه ای تمام هزینه های احتمالی آینده مثل نرخ سواپ، کمسیون بروکرها و غیره را نیز، منظور می کنند.
نحوه محاسبه پوزیشن سایز در معاملات
فرمول اصلی یا فوت کوزه گیری که قبلا به شما قول داده بودیم، همین جا می باشد. ما در این قسمت از دو طریق نحوه محاسبه سایز معامله یا پوزیشن سایز را به شما آموزش می دهیم. اولین آن روش دستی است که شما خودتان بعد از مطالعه این قسمت، قادر خواهید بود سایز پوزیشنتان را محاسبه کنید.
روش دوم که بسیار ساده تر می باشد، محاسبه سایز پوزیشن از طریق ماشین حساب بسیار خوب و کارآمد وبسایت دنیای ترید است که پیشتر هم به شما گفته بودیم.
روش اول؛ روش دستی
در این روش ما به دنبال سه فاکتور هستیم: مقدار ریسک، حد ضرر و ارزش هر پیپ. این روش یک فرمول بسیار ساده دارد که به شرح زیر است:
سایز پوزیشن = مقدار ریسک تقسیم بر ( حد ضرر ضربدر ارزش هر پیپ)
برای اینکه بتوانید سایز پوزیشن یا حجم معامله تان را حساب کنید، ابتدا باید بدانید که چقدر حاضر هستید در هر معامله، ریسک کنید. پاسخ این سوال در موفقیت شما برای ادامه معاملاتتان بسیار حیاتی است. اگر شما هم خواهان ماندن در این بازار هستید، بهتر است توصیه بزرگان و حرفه ای های این مارکت را با گوش جان بشنوید، جدی بگیرید و همیشه از آن استفاده کنید.
تمام حرفه ای های بازار با هم و یک صدا می گویند: هرگز بیشتر از 1 الی 2% درصد از کل سرمایه تان را ریسک نکنید. اینکه بهتر است شما کدامیک را رعایت کنید، بستگی به تیپ شخصیتی و میزان طمع شما دارد.
بسیار خوب، حال که مقدار ریسک شما مشخص شد، نوبت به حد ضرر و ارزش و اندازه هر پیپ شما دارد. اجازه بدهید با مثالی این مسئله را برای شما شفاف تر کنیم.
فرض کنید شما حساب معاملاتی به مبلغ 10.000 دلار امریکا دارید. بر اساس فرمول بالا و توصیه حرفه ای های بازار، شما می خواهید فقط 1% کل سرمایه تان ریسک کنید. این بدین معنی است که شما حاضر هستید فقط 100 دلار در این معامله ریسک کنید. فرض کنید که حد ضرر شما هم در این معامله، 100 پیپ و ارزش هر پیپ معامله 10 دلار است (فرض ما بر این است که شما با 1 لات وارد معامله شده اید). امیدوارم که فرمول بالا را فراموش نکرده باشید:
سایز پوزیشن = مقدار ریسک تقسیم بر ( حد ضرر ضربدر ارزش هر پیپ)
بر اساس این فرمول، سایز پوزیشن شما برابر است با: 100 دلار مقدار ریسک تقسیم بر 100 پیپ حد ضرر شما ضربدر 10 دلار ارزش هر پیپ، که مساوی است با 0.1 لات که برابر است با 1 مینی لات. از آنجا که ارزش هر پیپ شما بستگی به فاکتورهای زیادی مثل ارز مقابل یا همان ارز دوم که در جفت ارزها می نویسید، یا مثلا واحد پولی که با آن حساب معاملاتی تان را باز کرده اید و غیره دارد، ما به شما روش دوم که Position Sizing Calculator یا همان محاسبه سایز پوزیشن توسط ماشین حساب بسیار هوشمند وبسایت دنیای ترید است را، معرفی می کنیم.
روش دوم؛ ماشین حساب فارکس دنیای ترید
در واقع این ماشین حساب کار شما را بسیار ساده کرده است. طبق فرمول بالا، برای محاسبه سایز پوزیشن شما به جز مقدار ریسک، به دو چیز دیگر هم نیاز دارید؛ 1- ارزش هر پیپ 2- حجم معامله. ماشین حساب بسیار عالی وبسایت دنیای ترید، پاسخ هر دو ابهامات بالا را مرتفع کرده است. لطفا برای اطلاعات بیشتر، با ما همراه باشید.
ابتدا برای شروع به وبسایت دنیای ترید بروید و مثل تصویر زیر، روی آیکون ماشین حساب فارکس، کلیک کنید.
سپس، با تصویری مثل شکل زیر مواجه می شوید که می توانید تمام اطلاعات خواسته شده را وارد کرده و سپس دکمه محاسبه را فشار دهید تا خود این نرم افزار برای شما محاسبات را انجام دهد.
همین طور که در تصویر بالا مشاهده می کنید، ابتدا در قسمت سمت راست ارزش هر پیپ تان را محاسبه کنید و سپس برای وارد کردن سایز پوزیشن یا حجم معامله، به قسمت سمت چپ شکل بالا، رجوع کنید.
اطلاعات تصویر سمت راست که کاملا واضح است. ابتدا جفت ارز خود را مشخص می کنید و سپس اگر حساب شما مثلا به دلار امریکا است، آن را در قسمت دوم از بالا وارد کنید. بعد مقدار لات را وارد کنید (مثلا استاندارد یا مینی استاندارد و . ) و در قسمت بعد، حجم لات مثلا با یک لات وارد معامله شده اید یا بیشتر. در انتها دکمه محاسبه را کلیک کنید.
بعد از اینکه ارزش هر لات را در این قسمت مشخص کردید، به ستون سمت چپ رفته و اطلاعات آن را نیز تکمیل کنید. ابتدا در قسمت بالا میزان سرمایه تان را وارد کنید مثلا 5000 دلار یا 1000 دلار. درصد ریسکی که حاضرید متقبل شوید را در این قسمت وارد کنید مثلا 1 یا 2 درصد.
در قسمت بعد استاپ لاس خود را بنویسید مثلا 100 پیپ یا 50 پیپ. حال در قسمت چهارم، ارزش پیپی که در قسمت قبل به دست آوردید را وارد کنید. به محض وارد کردن این آیکون، پوزیشن سایز یا حجمی که باید با آن وارد معامله شوید، خودش ظاهر می شود.
شاید برای برخی از شما که تازه وارد بازارهای مالی مخصوصا بازار فارکس شده اید، این سوال پیش بیاید که خوب پس از محاسبه حجم معامله یا سایز پوزیشن، این عدد را باید کجا وارد کنم؟ همینطور که قبلا هم برای شما توضیح دادیم، هدف نهایی ما در وبسیات آموزشی دنیای ترید، آموزش و پرورش تریدرهای حرفه ای برای ورود به بازارهای مالی است. در نتیجه، این قسمت را نیز با جان و دل برای شما توضیح خواهیم داد.
فرض ما بر این است که شما از پلتفرم مشهور متاتریدر استفاده می کنید. پس از اینکه شما دکمه سفارش یا همان Order را فشار دهید، با پنجره ای مثل تصویر پایین روبرو خواهید شد.
همین طور که در تصویر بالا مشاهده می کنید، در قسمت Volume شما حجم یا پوزیشن سایز را که جلوتر محاسبه کرده اید را وارد می کنید، به همین سادگی.
نتیجه گیری
به پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقی است. از اینکه تا پایان این مقاله با ما همراه بودید، بسیار سپاسگزاریم. در حقیقت کار شما مخصوصا اگر تازه وارد هستید، از همین جا شروع می شود. لطفا تمام آنچه در این مقاله مطالعه کردید را حتما در پلتفرم مجازی تمرین کنید تا خوب در مورد پوزیشن سایز، صاحب مهارت شوید.
ضمنا اگر این مقاله را مفید یافتید، حتما آن را برای دوستان و آشنایان تان بفرستید تا بدین وسیله، جلوی ضرر و زیان های احتمالی آنها را بگیرید.
حباب در بازار بورس ایران
تسلط به اصطلاحات و مفاهیم بورسی در بازار مالی از نیازمندیهای حیاتی در ورود و فعالیت در این بازار است. قبل از هر فعالیتی، افراد برای ورود به بازار بورس باید آموزشهای لازم را ببینند تا از رفتار هیجانی در معاملاتشان خودداری کنند. یکی از این مفاهیم پایه، مفهوم حباب در بورس است. در این مقاله از سری مقالات کارگزاری اقتصاد بیدار قصد داریم که شما را مفهوم حباب در بورس آشنا سازیم. با ما همراه باشید.
حباب در بورس چیست؟
زمانی که قیمت نمادی در معاملات بیشتر یا کمتر از ارزش واقعی خود باشد، اصطلاحا میگوییم بورس دارای حباب است. به عبارتی دیگر به اختلاف قیمت غیر منطقی بین قیمت مبادله و ارزش واقعی نمادهای بورسی و بهدنباله آن شاخص کل، حباب میگویند.
انواع حباب در بورس
در بازار بورس، 2 نوع مختلف حباب تشکیل میشود که عبارتند از:
حباب مثبت
حباب همانطور که از اسم آن مشخص است به شرایطی گفته میشود که بعد از رشد ادامهدار قیمت، سرانجام با کوچکترین ضربه یا اتفاقی میشکند و ساختار آن از بین میرود. حباب در بورس، به اختلاف موجود بین ارزش ذاتی سهام و قیمتی که معامله میشود میگویند. به زبانی دیگر هنگامی که نمادی بسیار بالاتر از میزان ارزندگی خود، رشد پیدا میکند در این حالت اهالی بازار سرمایه آن نماد یا بازار را دارای حباب قیمتی تلقی میکنند.
حباب منفی
هنگامی که نمادی بسیار کمتر از ارزش واقعی خود، قیمت گذاری و خرید و فروش میشود، ما با حباب منفی مواجه هستیم. حباب منفی در شرایطی رخ میدهد که فعالان بازار بورس به اشتباه انتظار روند کاهشی دارند و در کفهای حماتی دست توانايي تشخيص مفاهيم بازارهاي مالي به فروش سهم ارزنده خود میزنند. حباب منمفی بازار بورس توجیه اقتصادی ندارد و به علت جو روانی و انتظارات غیر فنی رخ میدهد.
حباب در بورس چگونه شکل می گیرد؟
تشکیل حباب در بازار بورس میتواند علل گوناگونی داشته باشد اما تاثیرگذارترین دلیل ایجاد حباب در بازار بورس حرکت دست جمعی برای خرید یا فروش سهام توسط تعداد زیادی از سرمایهگذاران بازار بورس می باشد. این حرکت برنامهریزی شده، موجب تغییر قیمت ناگهانی و غیر منطقی یک نماد یا کل بازار بدون داشتن توجیه و اساس اقتصادی میشوند. وجود حباب در بازار تبعات منفی فراوانی دارد که از مهمترین آنها این است که روند قیمتی از تحلیلپذیر بودن خارج و صرفا از هیجانات بازار تاثیر میگیرد. یکی دیگر از علل تشکیل حباب در بازار بورس یا سهم، کوچک بودن بازار در مقایسه با سرمایهی جذب شده میباشد. به عبارتی هنگامی که نقدینگی در بازار بالا است اما کالا و عمق بازار برای سرمایهگذاری در حد مورد انتظار نیست، در این صورت تقاضای بدون اساس و توجیه افزایش پیدا میکند که در نهایت منجر به حباب میگردد.
تفاوت اشباع فروش با ترکیدن حباب بازار
گاهی بازار حباب ندارد و سهام بازار براساس ارزندگی و ارزش ذاتی خود و یا پایین تر از آن معامله میشوند اما برخی با شایعه سازی دربارهی تشکیل حباب در بازار باعث ایجاد جو روانی منفی مخصوصا بین افراد کمتجربه میشوند. در صورت ادامهدار بودن اخبار و تبلیغات منفی این جو حاکم میتواند موجب ریزش بازار گردد چر اکه افراد در محدوده حمایتی دست به فروش سهم ارزنده خود میزنند. اگر این شرایط که ذکر شد بر بازار حاکم بود ما با ترکیدن حباب بازار مواجه نیستیم بلکه نمادهای ارزندهی ما با اشباع فروش روبهرو هستند.
ترکیدن حباب بورس
هنگامی که شاخص بورس یا قیمت یک نماد بورسی بعد از رشدی بی اساس به طور ناگهانی کاهش پیدا میکند، گفته می شود حباب بورس در حال ترکیدن است. بدین معنا که ارزندگی بازار که در اثر رفتار هیجانی و غیرواقعی افزایش قیمت پیدا کرده بود حالا با از بین رفتن شرایط اشباع خرید و منطقی معامله شدن بازار، با کوچکترین خبر منفی شروع به حرکت در روندی نزولی میکند.
چگونگی تشخیص حباب
برای سودآوری بیشتر و گرفتن بهترین نتیجه از بورس باید توانایی تشخیص تشکیل انواع حباب را داشته باشید تا در مواقع لزوم دست به خروج از بازار زنید. به این منظور ۲ عامل قدرت تحلیل و تجربه بسیار حیاتی است.
قدرت تحلیل
تحلیل در بازار بورس از جایگاه بسیار والایی برخوردار است. یکی از این تحلیلها، تحلیل بنیادی است بواسطهی آن ارزش ذاتی سهام تعیین میگردد و در نتیجه ارزندگی و یا وجود حباب به خوبی مشخص میشود. نوع دیگر تحلیل، تحلیل تکنیکال است که با استفاده از ابزارها و اندیکاتورهای موجود میتوان نقاط اشباع خرید و هیجانی را تشخیص داد و به سودآوری معاملات کمک کرد.
تجربه
به طور کلی برای تشخیص حباب در بورس، نه تنها باید دارای قدرت تحلیل بالا بود بلکه داشتن تجربه کافی هم حیاتی است. چراکه در بازار شرایطی وجود دارد که تحلیلهای صورت گرفته اشتباه هستند و فقط با تجربه میتوان وجود حباب را تشخیص داد.
حباب بورس ایران
شاخص کل بورس تهران در مرداد ماه سال ۱۳۹۹ شروع به آغاز موج نزولی خود کرد و شاخص در عدد دو میلیون یکصد هزار متوقف و سپس نزول شدید کرد و حباب بورس ایران ترکید. در حالی که شاخص کل افت حدود ۴۰ درصدی را تجربه کرد، سهامداران در بسیاری از سهمها تا ۵۰ درصد سقوط را تجربه کردند. در ۲۶ مرداد بورس تهران با ریزش ۸۹ هزار واحدی رکورد سقوط بازار را در ۵۳ سال گذشته را شکست. در دوم شهریور ماه رکورد خروج نقدینگی از بازار شکسته شد در این روز ۳۰۰۰ هزار میلیارد تومان پول از بازار بورس توسط افراد توانايي تشخيص مفاهيم بازارهاي مالي توانايي تشخيص مفاهيم بازارهاي مالي حقیقی خارج شد. علت این اتفاق عدم توجه به وضعیت اشباع خرید و تقاضای مدیریت نشده سهامداران در بازار کم عمق ایران بود.
جمعبندی
حباب مفهومی است که در تمام بازارهای مالی مخصوصا بورس وجود دارد. هنگامی که ارزش ذاتی سهام در بازار بورس، کمتر یا بیشتر از قیمت آنها باشد اصطلاحا حباب مثبت و منفی وجود خواهد داشت. به عبارتی به فاصله بین قیمت واقعی و قیمت کنونی حباب میگویند. حبابها چه مثبت یا منفی خواهند ترکید و دیر یا زود قیمت ها به ارزش واقعی خواهند رسید بنابراین تشخیص وجود حباب در بازار بورس بسیار مهم است. برای تشخیص حباب در بازار بورس، علاوه بر نیاز به آموزش دیدن و تسلط به تحلیل باید دارای تجربه نیز بود. ما در کارگزاری اقتصاد بیدار تلاش میکنیم تا بهترین مقالات آموزشی را تهیه و آماده کنیم. برای آشنایی بیشتر با دیگر مفاهیم بورسی و ابزارهای مهم تحلیل تکنیکال، مقالات موجود در سایت اقتصاد توانايي تشخيص مفاهيم بازارهاي مالي بیدار را مطالعه بفرمایید.
الگوی وایکوف چیست؟
باید بدانیم الگوها یکی از ابزارهای مهم در تحلیل تکنیکال به شمار می روند. این الگوها قادرند در تشخص و شناسایی روند قیمت و حرکت آن به تریدر کمک کنند. الگوی وایکوف هم مانند دیگر الگوها مثل الگوی الیوت و الگوی پین بار و غیره، کمک کننده تریدر در تحلیل بازار ارز دیجیتال میباشد. تیم توکن باز در این مقاله قصد دارد به بررسی الگوی وایکوف بپردازد. پس با ما همراه توانايي تشخيص مفاهيم بازارهاي مالي باشید.
مفاهیم کلی:
الگوی وایکوف چیست؟
در تعریف این الگو میتوانیم اینگونه بگوییم که این الگو در 92 سال پیش یعنی 1930 توسط Richard Wyckoff ابداع شد، که در راستای آن یک سری اصول و استراتژیها برای تریدها و سرمایه گذاران طراحی و تعریف کرد.
این الگو را میتوان یکی از راه کارهای مهم تحلیل تکنیکال برشمرد که به تریدرها کمک خواهد کرد در بازارهای رمز ارز و بازارهای مالی تصمیمات مطلوبی بگیرند.
در واقع الگوی وایکوف پروسهای میباشد که از آن جهت تمرکز بر مرحله انباشت یک نمودار قیمت بهره وری میشود. ضمن آنکه تریدرها با فهم الگوهای عرضه و تقاضا قادرند به شاخص بازار دست پیدا کرده و آن را تحلیل کنند و به نتیجه مطلوب خود برسند.
ریچارد وایکوف برای توسعه و بهبود این الگو زمان بسزایی را صرف کرد و کوششها و فعالیتهای وی تأثیر بسزایی بر تحلیل تکنیکال مدرن گذاشت. وی از این روش در بازار سهام بهره جست. اما به مرور این روش در دیگر بازارهای مورد بهره وری قرار گرفت.
wyckoff
الگوی وایکوف و درصد قابل اطمینان آن
این الگو برای تریدرهایی که به دنبال اخذ سود از قسمت اصلی یک روند هستند تأثیر بسزایی دارد.
اما باید بدانیم این روش قاعدتاً همیشه مؤثر واقع نمی شود. باید دانست به طور کلی تریدرها اغلب روی نقطهٔ حمایتی خرید کرده و روی نقطهٔ مقاومتی به فروش میرسانند. باید بدانیم اگر یک تریدر آگاهی و مهارت لازم را از مرحله انباشت و بالا رفتن قیمت داشته باشد، انجام معاملات برای وی به سهولت و درصد موفقیت بیشتر خواهد بود.
مقصود از تحلیل تکنیکال این میباشد که قیمت احتمالی یک رمز ارز یا سهام را در آینده بر مبنای احتمالات بتوانیم پیش بینی کنیم. الگوی وایکوف قادر است به تریدرها کمک کند احتمال تحلیل هدفهای قیمتی و جهتهای محتمل را بالا ببرد. باید بدانیم که روش وایکوف نیز همانند سایر ابزارهای معاملاتی محدودیتهای مختص به خود را در بر دارد. ضمن آنکه باید یادآور شویم در معاملات مالی هیچ ابزاری قادر نخواهد بود تا اطمینان و تضمین کنندهٔ سود 100% به کاربران باشد.
لازم است به این موضوع دقت کنید که بازار همواره در نوسان است و هیچ ضمانتی وجود ندارد که قدم به قدم با الگوی وایکوف هم مسیر شود. باید بر این امر واقف آیید که حتی اگر همهٔ مراحل وایکوف را بر روی یک قیمت پیاده توانايي تشخيص مفاهيم بازارهاي مالي سازی کنید، باز هم قادر نخواهید بود که اطمینان حاصل کنید که به سود خواهید رسید. بدین جهت میزان اطمینان کاربر به الگوی وایکوف بسته به نحوه تمرین و پیگیری همهٔ قوانین آن ضمن بهره وری از یک سیستم مدیریت سرمایه ی قدرتمند دارد.
قانون سهگانهی الگوی وایکوف
روش شناسی بر پایهٔ الگو وایکوف بر سه اصل استوار است که وجود این اصلها در بسیاری از تحلیلهای بازار رایج و قابلیت کاربردی دارد.
باید بدانیم که این قوانین دربرگیرندهٔ، مشخص یا معین نمودن شرایط فعلی بازار، توانایی بالقوهٔ حرکتی بازار و رمز ارز، انتخاب نمودن مطلوبترین موقعیتهای شورت و لانگ، شناسایی آمادگی وضعیت یک رمز ارز یا دارایی، به صرف خارج شدن از وضعیت رنج و دستیابی به قیمت و هدف مدنظر است.
این قوانین قابلیت بهره وری در تمامی چارتها و بازارها را دارند.
قانون اول: عرضه و تقاضا
باید بر این امر واقف آییم که قانون عرضه و تقاضا در صدر کانون توجه سرمایه گذاری در الگوی وایکوف میباشد. با بالارفتن تقاضا نسبت به عرضه و پیشی گرفتن آن موجب افزایش قیمتها میشود. علت این امر آن است که میزان خریداران از فروشندگان بیشتر خواهد بود اما در شرایط عکس این موضوع یعنی فروش بیش از خرید باشد عرضه نیز از تقاضا پیشی گرفته و قیمت دچار کاهش میشود.
بیشتر سرمایه گذارانی که پیروی الگوی وایکوف هستند برای آنکه بتوانند دید مطلوبتری از رابطهٔ بین عرضه و تقاضا داشته باشند، دست به مقایسه روند حرکت قیمت و حجم معاملات میزنند که این رویکرد دید کلی در مورد حرکتهای بعدی بازار به سرمایه گذاران عرضه میکند.
قانون دوم: علت و معلول
این قانون به کاربر میگوید که تمایزها و یا تفاوتهای بین دو مقولهٔ عرضه و تقاضا امری تصادفی نیست. بلکه این امر پس از آماده شدن در طی ادوار گوناگون و در نتیجهٔ یک اتفاق به خصوص رخ میدهد.
از منظر وایکوف یک دوره انباشت و ماندگاری (علت) در آخر به روند افزایشی (معلول) ختم خواهد شد. در روبهرو نیز دوره پخش و یا توزیع (علت) روند نزولی یا افت (معلول) را به دنبال خواهد داشت.
وایکوف برای تخمین توانایی بالقوهٔ معلولهای یک علت، راهکاری منحصربهفرد را خلق و به اختیار گرفت. به نوعی میتوان گفت، وی راهکارهایی ساخت که قادر بودند اهداف معامله را بر مبنای دورههای انباشت و توزیع مشخص کنند.
قانون سوم: تلاش و نتیجه
قانون انتهایی وایکوف اذعان میدارد که تغییرات قیمتی، حاصل یک تلاش میباشد که با حجم معامله نمایش داده میشود. در صورتی که حرکت قیمت شبیه با حجم معاملاتی باشد، روند شانس مطلوبی برای تداوم خود دارد، اما اگر واگرایی بین قیمت و حجم قابل ملاحظه باشد، محتملاً روند بازار ایست کرده و یا آنکه مسیر خود را عوض خواهد کرد.
wyckoff
رویکردهای وایکوف نسبت به بازار
رویکردهای وایکوف به ارائه ۵ اصل کلی نسبت به بازار میپردازد. این اصول به شرح زیر است:
تأثیر روند فعلی بازار بر آتی آن
با تعیین روند فعلی بازار قادر خواهیم به روند آتی آن پی ببریم. در مورد بازار ارزهای دیجیتال، اگر قادر به شناسایی موقعیت بازار فعلی باشیم، قادریم که بدانیم بازار به چه سمت و سویی در حرکت خواهد بود.
انتخاب رمز ارز همسو با روند
یک معامله گر با مهارت بالا و حرفهای باید تمام سعی خود را بر آن دارد که سهام یا رمز ارز خود را همانند و هم مسیر با روند بازار انتخاب کند. به گونهای که اگر روند بازار افزایشی بود رمز ارزهایی را انتخاب کند که همسو با بازار رشد کرده و افت کمتری را تجربه کرده باشند. عکس این موضوع نیز صدق خواهد کرد. بهطوریکه در روند نزولی ارزهایی صرف معامله انتخاب میشوند که عملکرد و کارایی ضعیفی داشته و همسو با روند دچار افت قیمت شدهاند.
انتخاب دلیل برای رمز ارز متناسب با هدف
در این اصل میتوان اینگونه عنوان کرد که الگوی وایکوف به نمودارهای «P&F» وابسته است. لازم است بدانیم این اصل نشات گرفته از قانون علت و معلول است. باید اینگونه بگویم که در بازار رمز ارزها، نمودار افقی نمایانگر (علت) و حرکات همسو با روند نمایانگر (معلول) میباشند.
انتخاب رمز ارز در شرف حرکت
یک سرمایه گذار قادر است با بهره وری از ابزارهای متعدد به شناسایی رمز ارزهای در شرف حرکت دست پیدا کند و با پیش بینی حرکتها پوزیشن خرید یا فروش را باز کند.
برای شناسایی روند حرکت رمز ارزها میتوان از تستهای 9 گانه بهره جست.
این بدان معنی است که اگر 9 تست شناسایی روند در مورد یک ارز دیجیتال به حرکت افزایشی و روند صعودی آن اشاره داشت، خریداری کنید. همین امر معکوس هم پابرجاست.
تخصیص وقت برای ارزیابی شاخصها
بیش از سه چهار رفتارهای بازار از یک الگوی تکرار شونده بهر جویی میکنند. وجود همین امر قادر است علت کافی برای موفقیت تریدرها باشد. به طوری که تریدر قادر است، رفتارهای شاخص پیشین اندوختهها را پیروی کرده و برای آینده حرکت خود از آنها تبعیت بجوید. باید بدانیم تاریخ همیشه در بازارها از خود ردپا به جا گذاشته و تکرار میشود. پس همچنین اصلی قادر است برای تریدرها سودآور تلقی شود.
توانايي تشخيص مفاهيم بازارهاي مالي
021-88536880 (512)
با ما تماس بگیرید
- دورههای آموزشی
- سنجش آنلاین سواد مالی
- آموزش سواد مالی
- راهنمای ثبت نام
- برگزاری آزمون
- دریافت گواهینامه
- سؤالات متداول
- تماس با ما
- شبکههای اجتماعی
- درخواست همکاری
کارایی بازار
نقش اصلی بورس اوراق بهادار، جذب و هدایت پساندازها و نقدینگی سرگردان و پراکنده در اقتصاد به سوی مسیرهای بهینه آن است، به گونه ای که منجر به تخصیص بهینۀ منابع کمیاب مالی شود. اما این مهم منوط به وجود کارایی بازارهای مالی است. در این مطلب مفهوم کارایی بازار و انواع آن مورد بررسی قرار میگیرد.
تاریخ بازار سرمایه بیانگر آن است که ارزش بازار سهام و اوراق قرضه میتواند از یک سال به سال دیگر، نوسان بسیار زیادی داشته باشد. یکی از دلایل این امر اطلاعات جدیدی است که وارد بازار می شود و سرمایهگذاران براساس این اطلاعات، مجددا داراییها را ارزیابی میکنند. در نتیجه قیمت ها تغییر میکند. رفتار قیمت ها در بازار اوراق بهادار، موضوع مطالعات و تحقیقات بسیار زیادی بوده است. یکی از سوالهایی که مورد توجه خاص بوده این است که آیا وقتی اطلاعات جدید به بازار میرسد، قیمت ها به سرعت و به درستی تعدیل میشود یا خیر. در صورتی که پاسخ این سؤال مثبت باشد، بازار سرمایه، کارا تلقی میشود. به عبارت دقیق در یک بازار سرمایه کارا، قیمت های فعلی تمامی اطلاعات موجود را منعکس میکنند. مفهوم این عبارت، ساده است؛ در یک بازار کارا، بر مبنای اطلاعات موجود، هیچ دلیلی وجود ندارد که تصور کنیم قیمت های فعلی، خیلی بالا یا پایین هستند.
رفتار قیمت در بازار کارا
برای تشریح نحوۀ تغییر قیمت در بازار کارا، فرض کنید شرکت «الف» که یک شرکت تولید کنندۀ دارو است، در نتیجه فعالیت های تحقیق و توسعۀ چندساله و محرمانه خود، داروی جدیدی را تولید کرده است. تجزیه و تحلیل بودجهبندی سرمایهای شرکت الف در مورد این پروژه، بیانگر آن است که تولید و به تبع آن فروش داروی جدید، بسیار سودآور خواهد بود. به عبارت دیگر، به نظر میرسد ارزش فعلی خالص این پروژه، مثبت و چشمگیر باشد. بنابراین، فرض کلیدی و مهم این است که شرکت الف هیچگونه اطلاعاتی در مورد داروی جدید منتشر نکرده است. پس آگاهی از وجود این دارو، در حد اطلاعات محرمانه است.
اکنون یک سهم از سهام شرکت الف را در نظر بگیرید. اگر بازار کارا باشد، قیمت سهم، اطلاعات مشخص در مورد عملیات جاری و سودآور این شرکت را منعکس میکند. در ضمن، قیمت سهام منعکس کنندۀ نظر فعالان بازار درباره توانایی این شرکت برای رشد و افزایش سودهای آینده هم هست. ولی تاکنون ارزش پروژۀ تولید داروی جدید در قیمت سهم منعکس نشده است، چون بازار از وجود آن بیاطلاع است.
اگر بازار با ارزیابی شرکت از پروژۀ جدید هم رأی باشد، زمانی که خبر تولید این محصول جدید علنی میشود، قیمت سهم الف افزایش مییابد. مثلاً فرض کنید مطبوعات، در صبح روز سهشنبه خبر مربوط به توانايي تشخيص مفاهيم بازارهاي مالي این پروژه را منتشر میکنند. اگر بازار کارا باشد، قیمت سهم شرکت الف به سرعت در برابر این خبر جدید تعدیل میشود. سرمایهگذاران نباید فرصت داشته باشند بعد از ظهر سهشنبه سهم را بخرند و در معاملات روز چهارشنبه، با فروش آن سود کسب کنند، چون معنای ضمنی وجود چند فرصتی آن است که یک روز کامل طول میکشد تا بازار سهام پیامد انتشار خبر تولید محصول جدید شرکت الف را درک کند. اگر بازار کارا باشد، اطلاعاتی که صبح سهشنبه منتشر شده است، در بعد از ظهر همان روز در قیمت سهم شرکت الف منعکس می شود.
فرضيۀ بازارهای کارا
فرضیه بازارهای کارا بیانگر آن است که بازارهای سرمایۀ خوب سازماندهی شده و توسعه یافته، کارا هستند. به عبارت دیگر، طرفداران بازار کارا ادعا میکنند اگر چه ممکن است (در چنین بازارهایی) ناکاراییهایی هم وجود داشته باشد، ولی این ناکاراییها نسبتاً اندکاند و عمومیت ندارند. کارایی بازار، معنای ضمنی بسیار توانايي تشخيص مفاهيم بازارهاي مالي مهمی برای فعالان بازار دارد. در یک بازار کارا، ارزش فعلی خالص تمام سرمایهگذاریهای مالی برابر صفر است. دلیل این امر چندان پیچیده نیست. اگر قيمتها نه خیلی بالا باشند و نه خیلی پایین، اختلاف بین ارزش بازار یک سرمایهگذاری و بهای تمام شدۀ آن برابر صفر است؛ پس ارزش فعلی خالص سرمایهگذاری نیز صفر است و بنابراین در بازار کارا، وقتی سرمایهگذاران اوراق بهادار را خریداری میکنند، قیمت این اوراق به گونهای است که بازدۀ اضافی کسب نمیشود و شرکتها هم هنگام فروش، مبلغی معادل با ارزش اوراق قرضه و سهامشان دریافت میکنند (آنها را دقیقا به همان قیمتی که می ارزد، می فروشند).
عاملی که موجب کارایی بازار میشود، رقابت بین سرمایهگذاران است. بسیاری از افراد همۀ عمر خود را صرف شناسایی سهامی میکنند که قیمتشان واقعی نیست. آنان در مورد هر سهم خاص، روند قیمت و همچنین سودهای تقسیمی گذشته را بررسی میکنند. در ضمن تا حد امکان، به بررسی مقدار سود شرکت در سالهای گذشته، مقدار بدهی آن، مقدار مالیاتی که میپردازد و صنعتی که در آن فعال است میپردازند. همچنین سرمایه گذاریهای جدیدی که شرکت قصد دارد انجام دهد، مقدار حساسيت سهم به تغییرات اقتصادی و. را هم در نظر می گیرند.
بنابراین، نه تنها اطلاعات زیادی در مورد هر شرکت وجود دارد که میتوان از آنها آگاه شد، بلکه انگیزه ای قوی یعنی انگیزۀ کسب سود هم آگاهی از این اطلاعات را الزامی میسازد. اگر اطلاعات شما در مورد یک شرکت بیش از اطلاعات سایر سرمایهگذاران باشد، میتوانید براساس این دانسته ها سود کسب کنید، یعنی در صورتی که اخبار خوبی دارید سهام آن شرکت را بخرید و در صورتی که اخبار بدی دارید، سهم خود را بفروشید. نتیجۀ منطقی جمعآوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات مربوط به شرکتهای مختلف روند کاهشی تعداد سهامی است که قیمت آنها با ارزش ذاتیشان فاصله دارد. به عبارت دیگر، به دلیل رقابت بین سرمایهگذاران، کارایی بازار افزایش می یابد.
انواع کارایی
کارایی انواع مختلفی دارد که عبارتند از:
کارایی تخصیصی: زمانی بازار از کارایی تخصیصی برخوردار است که بتواند به بهترین وجه سرمایههای موجود را به طرحها و یا شرکتهایی که در اقتصاد کشور دارای مزیت نسبی (بیشترین بازدهی متناسب با ریسک) هستند، تخصیص دهد. بنابراین این امکان به خوبی فراهم می شود تا برای تولیدات یک کالای خاص. سرمایه مالی مورد نیاز از طریق فرآیندی توانايي تشخيص مفاهيم بازارهاي مالي با ریسک و خطرپذیری کمتر تأمین شود که در این صورت جهتدهی بیشترین بخش سرمایه در بازار متوجه سودآورترین فعالیتها خواهد شد و این جهتدهی به سمت سودآورترین فعالیت، در راستای مفهوم اصلی اقتصاد یعنی تخصیص بهینۀ سرمایهها انجام میشود. الزامات دستیابی به کارایی تخصیصی عبارت است از:
- ارتقای سلامت بازار
- ایجاد شرایط بازار رقابت (عدم وجود مانع برای ورود و خروج به بازار برای عموم)
- برقراری آرامش و حفظ تعادل بازار سرمایه (به صورت نسبی)
کارایی عملیاتی: بازارهایی که کارایی عملیاتی بیشتری دارند، از سرعت، دقت و تسهیل مبادلات بیشتری برخوردار هستند و هزینۀ انجام معاملات در پایینترین سطح است. این نوع کارایی، منجر به افزایش سرعت نقدشوندگی داراییها (اوراق بهادار) خواهد شد.
کارایی اطلاعاتی: منظور از کارایی اطلاعاتی این است که اطلاعات در اختیار همگان قرار میگیرد و کلیۀ اطلاعات مربوط، بهسرعت بر قیمت اوراق بهادار تاثیر میگذارد. کارایی اطلاعاتی که تحت عنوان «فرضیه بازار کارا» نیز مطرح میشود بیش از دو نوع دیگر مورد توجه محققان بوده است. طبق فرضیه بازار کارا تغييرات قیمت سهام ناشی از اطلاعات موجود است. با توجه به این که در یک بازار کارا قیمتهای سهام بر پایه تمامی اطلاعات در دسترس به دست میآید، قیمتها به ارزشهای ذاتی بسیار نزدیک میشوند و شاخص مناسبی برای نمایندگی ارزش واقعی اوراق بهادار هستند.
اشکال مختلف کارایی اطلاعاتی بازار
همان طور که اشاره شد کارایی اطلاعاتی بازار بدین معناست که قیمت سهمها، منعکس کنندۀ اطلاعات باشد و یا به بیان دیگر قیمت سهمها جز در سایۀ ارائه اطلاعات جدید تغییری نکند. بسته به این که قیمت هر سهم چه نوعی از اطلاعات را در خود منعکس نموده باشد، کارایی بازار سرمایه را میتوان در سطوح مختلفی مورد بررسی قرار داد.
کارایی ضعیف: در این نوع از کارایی، اطلاعات مربوط به حجم و قیمت معامله سهمها در گذشته، در قيمت هر سهم منعکس شده است. به همین دلیل اطلاعات مربوط به قيمت گذشتۀ سهمها، در ارزیایی تغییرات آتی قیمت آن سهمها تأثیری ندارد و در نتیجه با تحلیل حرکتهای گذشته قیمتها نمیتوان به پیشبینی بهتری از روند آیندۀ آنها دست پیدا کرد. به بیان دیگر در بازاری که از کارایی ضعیف برخوردار باشد، تحلیلهای تکنیکال نمی توانند باعث ایجاد مزیت رقابتی برای تحلیلگر و کسب بازده بیشتر برای آنان شوند.
کارایی نیمهقوی: در این نوع از کارایی، هر نوعی از اطلاعات عمومی اعم از اطلاعات بازار (اطلاعات مربوط به حجم و قیمت معاملۀ سهام) و سایر اطلاعات عمومی (همچون گزارشهای حسابرسی، صورتهای مالی، بررسیهای بخشی و کلان اقتصادی، مشاورۀ سرمایهگذاری، اعلام تغییرات درآمد هر سهم و یا تجزیۀ سهام، پیشرفتهای جدید در مورد محصولات، مشکلات تأمین مالی) تأثیر خود را در قیمت سهم به جا گذاشتهاند. به بیان دیگر، قیمتهای جاری بازتابدهنده کاملی از اطلاعات منتشر شده هر یک از اوراق بهادار است و سرمایهگذار با تحلیل این اطلاعات نمیتواند بازده بیشتری به دست بیاورد. در بازاری که از کارایی نیمه قوی برخوردار است تحلیل بنیادین نمیتواند برای تحلیلگران منجر به کسب بازدۀ بیشتر گردد. اگر یک بازار کارایی نیمه قوی داشته باشد، به طریق اولی از کارایی ضعیف نیز برخوردار است.
کارایی قوی: در این بازار تمامی اطلاعات مربوط به سهم، اعم از اطلاعات عمومی و غیر عمومی در قیمتهای بازار منعکس شده است. در چنین بازاری، حتی به کارگیری اطلاعات داخلی نیز به نرخ بازدهی بالاتر نمیانجامد. دقت نمایید که بازاری با کارایی قوی به طریق اولی از کارایی نیمه قوی و ضعیف نیز برخوردار است. در بازاری که از کارایی قوی برخوردار است سرمایهگذاران با هیچ نوع تحلیلی نمیتوانند بازده بیشتر از بازده بازار کسب کنند به همین دلیل در بازاری که کارایی قوی وجود دارد. بهترین کار، خرید سبد شاخص (سبد سهامی که ترکیبی همچون ترکیب بازار سهام دارد) است.
مفهوم فرصت در کارآفرینی
برای روشن شدن جایگاه فرصت در کارآفرینی در این قسمت نگاه کوتاهی به فرایند کارآفرینی و تعاریفی از این فرایند که مشخصا مبتنی بر فرصت است داریم. کارآفرینی تجربهی ناگهانی “یافتم” نیست، کارآفرینی فرایندی است که در طول زمان و از طریق فازهای متمایز ولی کاملا وابسته به هم اتفاق میافتد. فازهای این فرایند به شرح زیر است:
شناسایی یک فرصت: فرایند کارآفرینی هنگامی شروع میشود که افراد یک فرصت- توان بالقوه برای خلق چیز جدید( کالا یا خدمات جدید، بازارهای جدید، فرایند تولید جدید، مواد اولیه جدید، راه های جدید برای سازماندهی تکنولوژی و ….) که از تغییر شرایط_ تغییر دانش، تکنولوژی، اقتصاد، سیاست، مسایل اجتماعی و شرایط جمعیت شناختی_ حاصل شده است را شناسایی میکنند.
تصمیم به توسعهی این فرصتها و تامین منابع اساسی: داشتن ایده برای محصول یا خدمت جدید یا شناسایی فرصت قدم اول در فرایند است. فرایند کارآفرینی به این دلیل اتفاق میافتد که اشخاص خاصی تصمیم گرفته اند و بر روی فرصت ویژه ای کار کرده اند.کارآفرینان میبایست طیف گسترده ای از منابع را تهیه کنند: اطلاعات پایه (درباره بازار، موضوعات محیطی و قانونی) منابع انسانی (شرکا و کارکنان) و منابع مالی. گرداوری این منابع یکی از مهم ترین فازهای فرایند کارآفرینی است و اگر با موفقیت انجام نشود؛ اهمیتی ندارد که فرصت ها چقدر جذابند.
راه اندازی کار و کسب جدید: هنگامی که منابع مورد نیاز تامین شد، کسب و کار جدید عملا میتواند آغاز شود. بعد از راه اندازی کسب و کار، کارآفرین فرایند را با ایجاد موفقیت و برداشت نتایج دنبال میکند.
تشخیص فرصت اولین قدم مهم و کلیدی در فرایند کارآفرینی است. کارآفرینی عبارت است از یک شیوه تفکر، استدلال و اقدام که با مشغولیت ذهنی معطوف به فرصت، رهیافت/ رویکرد کل گرا و رهبری متوازن همراه است. در قلب این فرایند ایجاد و تشخیص فرصتها قرار دارد که با آرزو و ابتکار عمل برای بهره برداری از این فرصت ها دنبال میشود.
تشخیص فرصت: آن چه در ادبیات کارآفرینی تشخیص فرصت نامیده میشود شامل سه مرحله متفاوت است: 1-احساس یا درک نیازهای بازار و یا منابع استفاده نشده. 2- تشخیص یا کشف یک تناسب بین نیازهای بازار و یا منابع استفاده نشده. 3- ایجاد و خلق تناسب جدید بین نیازها و منابعی که تا کنون در شکل دادن مفهوم کسب و کار از هم جدا بودهاند. این فرایندها توانايي تشخيص مفاهيم بازارهاي مالي به ترتیب شامل ادراک، کشف و خلقبوده و نشان دهنده تشخیص است.
تشخیص فرصت فرایندی است که طی آن افراد به این نتیجه میرسند که توان بالقوه ای برای خلق چیزی جدید شناسایی کرده اند که ظرفیت ایجاد ارزش اقتصادی را نیز دارد. ایده های کسب و کار اولیه ای که بعد از ارزیابی، کارآفرینان تشخیص میدهند که آنها توان تبدیل شده به فرصت کسب و کار مخاطره آمیز جدید را دارد و سپس تصمیم میگیرد که کسب و کاری را بر آن اساس شکل دهد.
عوامل موثر در تشخیص فرصت: تشخیص فرصت توسط افراد، تحت تاثیر محیط کسب و کار و قابلیت های فردی قرار دارد. عوامل منحصر به فرد کارآفرین که در تشخیص فرصت موثر هستند، عبارت است از :
- دانش پیشین: دانش پیشین در یک رشته خاص در افراد ظرفیتی ایجاد میکند که آنان را قادر به تشخیص فرصت های خاص میکند. این ظرفیت افراد را کریدور دانش میگویند.
- تجربه: کارآفرینان با تجربهی توانایی تشخیص سریع الگوها و فرصت های در حال شکل گیری را دارند. تجربه عبارت است از مجموعه ای از الگوهای فکری یا شخصی که شخصی در طی زمان توسعه مییابد و کارآفرین را قادر میکندکه فرصت ها را درک، آنها را غربال و تحلیل کند در نهایت تصمیم گیری کند و به طور اثربخشی نسبت به دیگران روی فرصت ها عمل نماید.
- شبکه های اجتماعی: شبکه اجتماعی کارآفرین، مهم ترین منبع بنگاه است. تماس های فرد کارآفرین با اعضای شبکه اجتماعیاش، اغلب منبع ایده های جدید کسب و کار است.
- عوامل شناختی و رفتاری: چهار جنبه شناختی و رفتاری موثر در عملکرد افراد هنگام تشخیص فرصت شامل توانایی (دانش، مهارت،خلاقیت،تجربه)، خودکفایی (اعتماد، طول زمان انجام)، انگیزش و مطلوبیت است.
انواع فرصت های کارآفرینانه: فرصت کارآفرینی میتواند در واکنش با تغییرات هر بخش از زنجیرهی ارزش پدیدار شود. 5 فرم فرصت کارآفرینی شامل موارد زیر میشود:
محصول و یا خدمت جدید بازارهای جغرافیایی جدید
مواد اولیه جدید روش جدید تولید
شیوه های نوین سازمانی
ارزیابی فرصت: قبل از حرکت به سمت بهره برداری از یک فرصت کارآفرینان باید کمی زمان صرف ارزیابی جذابیت فرصت شناسایی شده کنند.یک راه خوب برای مدیریت این مسیله آزمون هفت است که برای کمک به کارآفرینان جهت آزمون عملی بودن ایده های کسب و کار توسعه یافته است. این سوالات عبارتند از:
آیا مشتری هدف جذاب است؟
آیا بازار هدف جذاب است؟
آیا صنعت جذاب است؟
آیا مزیت پایداری در مواجهه با رقبا وجود دارد؟
چرا این فرصت باید مورد بهره برداری قرار گیرد؟
آیا میتواند عملی و اجرا شود؟
ما چقدر زنجیره ارزش از بالا به پایین را میشناسیم؟
بهره برداری از فرصت: یکی از مهم ترین ویژگی های کارآفرینان فرصت گرایی است و وجود فرصت در جامعه مشوق مهمی برای کارآفرینی است. این فرصت به گونه های متفاوتی میتواند وجود داشته باشد. وجود خواسته ها و نیازهای اجتماعی، وجود امکانات و منابع مادی و تخصصی و وجود تسهیلات موجب میشود که در ذهن کارآفرینان ایده ای شکل بگیردکه بتواند از این فرصت ها بهره برداری کند. نمیتوان بر پایه همه فرصت ها دست به اقدام زد. تصمیم گیری در مورد استفاده یا عدم استفاده از یک فرصت دربرگیرنده سنجش بالقوه آن فر صت نسبت به هزینه ای بهره برداری از آن و مقایسهی آن با نتایج دیگر اقدامات احتمالی است. بهره برداری از فرصت برای افرادی که منابع چندانی در اختیار ندارند و باید منابع لازم برای استفاده از فرصت ها را به دست بیاورند به مراتب پرهزینه تر از کسانی است که قبلا به منابع انسانی، منابع مال، اجتماعی مهمی دسترسی داشته اند. بنابراین افرادی که به منابع بیشتری دسترسی دارند، بهتر میتوانند از فرصت ها بهره برداری کنند. البته میزان نوآورانه بودن فرصت نیز بر احتمال بهره برداری از آن تاثیر میگذارد.
دیدگاه شما