دیرش (Duration)
دیرش یا Duration دیرش به مقیاسی برای سنجش حساسیت قیمت به تغییر در نرخ بهره در اوراق یا بطور کلی ابزار با درآمد ثابت گویند که در قالب سال بیان میشود.
افزایش نرخ بهره منجر به کاهش قیمت اوراق و کاهش نرخ بهره به معنای افزایش قیمت اوراق (یا آموزش بورس مفهوم تحلیل حساسیت سایر ابزار با درآمد ثابت) خواهد بود.
محاسبه عدد دیرش روندی پیچیده دارد که عواملی چون نرخ بهره، کوپن اوراق، سررسید اوراق، ارزش حال و اختیارات اوراق نقش مهمی در محاسبه آن ایفا میکنند.
عدد بزرگتر دیرش بمعنای تاثیرگذاری بیشتر نرخ بهره بر ارزش حال آن و در نتیجه ریسک بیشتر نرخ بهره محسوب میشود. یکی از مفاهیمی که به درستی برای سرمایهگذاران اوراق بهادار تفهیم نشده است ریسک اوراق بهره است.
برخی به اشتباه بر آن باورند که اوراق بهره بدون ریسک میباشد، درصورتیکه این باور غلط است. اوراق قرضه بطور کلی شامل دو نوع ریسک نرخ بهره و ریسک اعتباری میباشند که مفهوم دیرش دربرگیرنده ریسک نرخ بهره است. نحوه محاسبه دیرش که معمولا بعنوان دیرش مکالی نام برده میشود بشرح ذیل است، یعنی ارزش حال کوپنهای دریافتی تقسیم بر قیمت اوراق:
این اصطلاح در واژهنامه جامع بورسینس منتشر شده است.سایر اصطلاحات و واژههای اقتصادی و مالی را ببینید .
قصد شروع سرمایهگذاری در بورس را دارید؟ اولین قدم این است که افتتاح حساب رایگان را در یکی از کارگزاریها انجام دهید:
برای سرمایهگذاری و معامله موفق، نیاز به آموزش دارید. خدمات آموزشی زیر از طریق کارگزاری آگاه ارائه میشود:
آموزش بورس مفهوم تحلیل حساسیت
فایل: (بروشور و فرم ثبت نام)
دانلود
کارگاه آموزشی اصول ارزیابی مالی و اقتصادی طرحهای سرمایهگذاری با استفاده از اکسل
شرکتها عموما گزینههای مختلفی برای ادامه فعالیت خود در پیش روی دارند. این گزینهها معمولا خود را در قالب پروژههای جدید نشان میدهند. مدیران بایستی تعداد محدودی از این پروژهها را به دلایل مختلفی همچون محدودیت سرمایه انتخاب کنند. مباحث مرتبط با نحوه انتخاب پروژهها، در مبحثی به نام ارزیابی اقتصادی طرحها مطرح میشود. به بیان دیگر ارزیابی اقتصادی طرحها شامل جریان کل برنامهریزی برای آن دسته از سرمایهگذاریهایی است که بازده آنها از یک سال تجاوز میکند. برای دستیابی به بالاترین بازده ممکن بر روی سرمایهگذاریها، باید آن دسته از طرحها و پروژههایی انتخاب و اجرا شوند که واقعاً توجیه مالی اقتصادی داشته باشند. انتخاب و اجرای بهترین پروژهها، باعث میشود که ثروت سهام داران (در مورد شرکتهای دولتی، ثروت ملی) حداکثر شود. متاسفانه علیرغم توسعه بسیار، مدیران کشورمان آشنایی چندانی با این علم ندارند. نظر به بالا بودن میزان سرمایههای لازم برای انجام یک پروژه، آشنایی با این مباحث میتواند برای مدیران بسیار مفید باشد. در این دوره تلاش میشود مدیران با مفاهیم، فرایند و روشهای مورد استفاده در ارزیابی اقتصادی طرحها آشنا شوند. تلاش میشود تا با حل مثالهای مختلف، شرکتکننده به طور عملی این مفاهیم را فراگیرد.
مطالب ارائه شده در این دوره کاملا کاربردی هستند و به صورت ساده و به دور از هر گونه پیچیدگی کلامی ارائه میشوند. در طول دوره و با حل مثالهای مختلف تلاش میشود دانش و مهارت لازم برای تحلیلی جامع از صرفه اقتصادی یک پروژه به شرکتکنندگان منتقل گردد. در انتهای دوره نیز مثال جامعی بررسی و تحلیل خواهد شد تا ضمن مرور مباحث دوره، ظرافتهای یک تحلیل کامل در محیط واقعی به شرکت کنندگان آموزش داده شود. از آنجا که تحلیل جامع نیازمند استفاده از نرم افزار اکسل است، مهارتهای لازم برای استفاده از اکسل در ارزیابی ها به شرکتکنندگان آموزش داده خواهد شد.
مدیران عامل و اعضای هیأت مدیره شرکتها و آموزش بورس مفهوم تحلیل حساسیت سازمانها
مدیران ارشد شرکتها و سازمانها
کارشناسان مالی و مدیران و کارشناسان پروژهها
آمادهسازی شرکتکنندگان برای ارزیابی اقتصادی یک طرح واقعی با تمام پیچیدگیهای آن
آشنایی با مفهوم ارزش زمانی پول (ارزش زمانی پول به چه معناست؟ چگونه می توان ارزش زمانی پول را محاسبه نمود؟)
مفهوم نرخ تنزیل چیست و چگونه از آن استفاده می شود؟ (علاوه بر این مقدمات استفاده از نرم افزار اکسل در تحلیل های مالی نیز مورد اشاره قرار خواهد گرفت)
آشنایی مدیران با مفهوم Incremental cash flow و روشهای محاسبه آن (وجه نقد در اختیار شرکت (FCFF)، وجه نقد در اختیار سهامداران (FCFE))
سود سهام توزیعی (Dividend)
سود باقیمانده (Residual income)
نحوه تعیین نرخ تنزیل
WACC- Required rate of return
Risk-free rate plus risk-premium
شناخت ابزارهای مختلف ارزیابی اقتصادی طرح ها
Net Present Value- Internal Rate of Return
Modified Internal Rate of Return
Discounted Payback Period
چند نکته در محاسبات ارزیابی پروژه ها
نحوه برخورد با هزینه های بیرونی (External cost)
نحوه برخورد با هزینه ریخته شده (Sunk cost)
نحوه برخورد با تناقض بین معیارهای مختلف ارزیابی طرح ها (مثلا بین IRR و NPV)
نحوه تحلیل ریسک در ارزیابی طرح ها (تحلیل سناریو، تحلیل حساسیت)
نحوه بررسی اختیارات (Option) در بودجه بندی سرمایه ای
حل یک مثال جامع
آقای دکتر محمد احمدی
دارای مدرک دکترای مدیریت مالی از دانشگاه تهران
دارای مدرک MBA از دانشگاه شریف
مدرس دورههای آموزشی مالی و سرمایهگذاری در دانشگاهها و مؤسسات آموزشی
مؤلف چند کتاب در حوزه مالی، سرمایهگذاری و بورس
مشاور و مدیر مالی و سرمایهگذاری شرکتهای مختلف تولیدی و سرمایهگذاری
ارزیاب مالی و سرمایهگذاری طرح و پروژههای صنعتی و سرمایهگذاری حوزههای مختلف
فیلم آموزشی تحلیل تکنیکال با امیر هوشنگ امیدی
همان طور که می دانید، این امر واضح است که در همه ی بازارهای مالی، برای خرید یا فروش و در مجموع، برای ادامه ی فعالیت و معامله، نیاز به یک سری ملاک ها برای انجام معاملات خود داریم. حال این ملاک ها می توانند صرفا اخبار تاثیرگذار بر یک صنعت یا یک ارز باشند؛ یا ممکن است تحلیلی از شرایط اقتصادی پیش روی شرکت یا فعالیت های آینده ی ارز مدنظر، ملاک معاملات باشد.
در حقیقت، هرکدام از این ملاک ها، یک نوع مستقل از تحلیل را به ما نشان می دهند. بنابراین، تحلیل در بازارهای مالی، انواعی دارد که دو نوع اصلی و پرطرفدار آن، علوم تحلیل بنیادی (Fundamental analysis) و تحلیل تکنیکال (Technical analysis) هستند.
در تحلیل بنیادی، تمام آن چیزی که تحلیل گر به آن اهمیت می دهد، صورت های مالی و اخبار تاثیرگذار شرکت ها است و با تحلیل روند سودسازی و تحلیل درآمدها و مخارج، پیش بینی می کند که اگر شرکت مدنظر، به همین روند ادامه دهد، در آینده ی نزدیک یا دور، به کجا خواهد رسید. تحلیل تکنیکال، به این دلیل که موضوع اصلی این نوشتار است، در ادامه، بصورت جداگانه و به تفصیل، توضیح داده خواهد شد.
تحلیل تکنیکال (Technical analysis)
در یک تعریف ساده، تحلیل تکنیکال درواقع، مطالعه ی رفتار قیمت در یک بازه ی زمانی مشخص با هدف پیش بینی رفتار احتمالی قیمت در آینده است؛ به عبارتی، در تحلیل تکنیکال، از روش هایی استفاده می کنیم که به ما کمک می کنند با احتمال زیادی، جهت حرکت و در بعضی موارد، میزان حرکت آینده ی قیمت را تشخیص دهیم و حدس بزنیم.
نکته ی جالب توجه، این است که تمام چیزی که برای یک تحلیلگر تکنیکال اهمیت دارد، نمودار قیمت است. پس می توان گفت که از نظر یک تحلیل گر تکنیکال، تمام اطلاعات لازم برای درک حرکات قیمت، در نمودار قیمت لحاظ شده است و قرار دارد و به همین دلیل، کمتر به دنبال عوامل بیرونی می گردد.
از دیدگاه یک تکنیکالیست، افزایش یا کاهش قیمت ها، حاصل جنگ عرضه و تقاضاست و حتی اگر عوامل بیرونی، تاثیر زیادی بر روند عرضه و تقاضا داشته باشند، یک تکنیکالیست، با تحلیل پارامترهای عرضه و تقاضا، می تواند بدون نیاز به اطلاع داشتن از عامل خارجی، جهت حرکت قیمت را تشخیص دهد.
مقایسه ی انواع تحلیل ها با یکدیگر
مشخص است که هدف تمام تحلیل گران روش های مختلف تحلیلی، پیش بینی جهت حرکت آینده ی قیمت است. برای نمونه، بنیادی کارها، به دنبال این هستند که چه عامل خارجی (مانند تورم، رشد اقتصادی، فعالیت ها و چشم اندازها) باعث رشد یا نزول قیمت شده است. حتی ممکن است دلیل آن، در بعضی موارد بر تحلیلگران بنیادی، کاملا پوشیده باشد.
نمونه این اتفاقات به کرّات مشاهده شده است؛ به گونه ای که، یک شرکت کاملا زیان ده و رو به ورشکستگی، رشد قیمتی زیادی را به خود دیده است و یا یک شرکت بسیار فعال و قدرتمند که بخشی از اقتصاد کشور را پوشش می دهد، مدت زیادی را بدون رشد خاص و حتی با نزول قیمت، سپری کند. اما جواب این سوال که چرا قیمت، افزایش یا کاهش داشته است، برای یک تکنیکالیست، بسیار ساده است. از نظر وی، قیمت افزایش یافته است چون تقاضا بر عرضه پیشی گرفته است و بالعکس.
نکته ی بسیار مهم دیگر، این است که در تحلیل بنیادی، بعضی اخبار و اتفاقات روز و جدید شرکت مدنظر، به هیچ وجه به بیرون درز نخواهد کرد و زمانی که بازار متوجه آن شود، تاثیر خود را بر قیمت، اعمال کرده است و کار از کار گذشته است و آن خبر، سوخته محسوب می شود. مثلا یک بحران مالی جدی یا افتتاح یک خط تولید بزرگ، اخباری است که نمی توان منکر تاثیرات آن بر قیمت شد؛ اما، آیا این اخبار، به موقع در اختیار تحلیل گر بنیادی قرار خواهد گرفت؟ این در حالی است که یک تحلیل گر تکنیکال، نیازی به اخبار ندارد و با اتفاقاتی که در نمودار قیمت مشاهده می کند، می تواند جهت را تشخیص دهد یا حتی حدس بزند که اتفاق جدیدی در بیرون از بازار، در حال رخ دادن است.
حد سود و حد ضرر در تحلیل تکنیکال
دو مقوله ی حیاتی در هر معامله هستند. حد ضرر، کمک می کند که اگر شرایط و جهت قیمت، تغییر کرد، معامله گر با کمترین مقدار ضرر از معامله خارج شود و از ضرر بیشتر جلوگیری کند. حد سود نیز، به معامله گر می فهماند که چه قیمتی، برای خروج از معامله و دریافت سود آن، مناسب است. با استفاده از تحلیل تکنیکال، پیدا کردن حد سود و حد ضرر مناسب، کار بسیار راحت و مفیدی است؛ این درحالی است که در تحلیل بنیادی، روش اصولی برای پیدا کردن این دو مورد، وجود ندارد و تحلیل گر بنیادی، ممکن است نتواند زمان درست ورود و خروج را تشخیص دهد.
نکته ی مهم: مقایسه ی دو علم تکنیکال و بنیادی، به معنای غیرمفید بودن یکی از آنها نیست. این علوم، زمانی بهترین تاثیر خود را به نمایش می گذارند که در کنار یکدیگر و سایر روش ها استفاده شوند. در این دوره، تلاش شده است که علاوه بر معرفی علم تکنیکال، روش های پر کاربرد و مفید آن، جهت انجام معاملات سودآور، آموزش داده شود.
آموزش استفاده از اندیکاتور Stochastic RSI (استوکاستیک)
استفاده از اندیکاتور Stochastic RSI (استوکاستیک) ساده است، در این مقاله نحوه کار با اندیکاتور Stochastic RSI در تحلیل تکنیکال بورس و فارکس و ارز دیجیتال را به شما عزیزان آموزش خواهیم داد، همراه داتیس نتورک باشید.
آموزش استفاده از اندیکاتور Stochastic RSI (استوکاستیک)
استوکاستیک RSI اندیکاتور مورد استفاده در تحلیل های فنی است که مقدار آن بین 0 الی 0 (یا 0 الی 100 در نمودارهای مختلف) میباشد آموزش بورس مفهوم تحلیل حساسیت و با اعمال فرمول اسیلاتور استوکاستیک در مجموعه ای از شاخص های قدرت نسبی به دست میآید.
استوکاستیک RSI در واقع ترکیبی از اندیکاتورهای استوکاستیک (stochastic) و شاخص نسبی قدرت (یا همان RSI استاندارد) می باشد تا برای تشخیص قیمت مورد استفاده قرار گیرد.
این اندیکاتور حساسیت بیشتری نسبت به شاخص نسبی قدرت دارد و همانند این شاخص فروش و خرید بیش از حد را مشخص می کند.
این اندیکاتور در سال 1994 توسط استنلی کراول و توشار شاندا به وجود آمد.
روش کار
روش کار استوکاستیک RSI و RSI استاندارد به اینگونه است که با تغییرات یک دارایی در مدت زمان مشخص، شرایط فروش یا خرید بیش از حد را تعیین کنند.
همانطور که در بالا ذکر شد این اندیکاتور از ترکیب اندیکاتورهای استوکاستیک و شاخص نسبی قدرت به وجود آمد و از فرمول استوکاستیک ایجاد شد که حاصل این فرمول عددی بین ۰ تا ۱ است.
استوکاستیک RSI معمولا مابین این اعداد و همچنین عدد میانی ۰.۵ در نوسان است.
سیگنال خرید بیش از حد بالاتر از ۰.۸ و سیگنال فروش بیش از حد پایین تر از ۰.۲ قرار دارد.
یعنی اگر این اندیکاتور پایینتر از ۰.۲ باشد فروش بیش از حد رخ داده است و با کاهش قیمت یا بازار نزولی همراه خواهیم بود و اگر این اندیکاتور بالاتر از ۰.۸ باشد یعنی خرید بیش از حد رخ داده است و قیمت ها افزایش خواهند یافت و بازار صعودی خواهد بود.
همانند RSI رایج ترین تنظیمات زمانی برای نمودارهای استوکاستیک RSI، دوره ۱۴ روزه میباشد.
یعنی اگر اندیکاتور استوکاستیک RSI را برای نمودار روزانه اعمال کنید، محاسبه آن بر اساس ۱۴ روز گذشته خواهد بود.
اگر آن را بر روی نمودار یک ساعته اعمال کنید، فقط ۱۴ ساعت گذشته را در نظر خواهد گرفت.
کاربرد
از اندیکاتور استوکاستیک RSI اغلب برای تعیین نقاط ورودی و خروجی بالقوه و هم چنین برای برگشت های قیمت استفاده میشود.
به دلیل سرعت و حساسیت زیاد این اندیکاتور، بعضی از نمودارها در کنار استوکاستیک RSI استفاده می شوند تا پیش بینی ها را دقیق تر کنند.
یکی از این اندیکاتورها شامل میانگین نوسان ساده (SMA) سه روزه میباشند.
اندیکاتور SMA به عنوان خط سیگنال عمل میکند و برای کاهش خطرات معاملاتی سیگنال های کامل میباشد.
بدین ترتیب، استوکاستیک RSI باید همراه با سایر ابزارها مورد استفاده قرار گیرد تا به تایید سیگنال های ایجاد شده در بازارهای و نوسان کمک کند.
RSI استاندارد یا استوکاستیک RSI
RSI استاندارد، معیار مورد استفاده برای پیگیری این نکته است که قیمت یک دارایی با چه سرعت و تا چه حدی در بازه زمانی مشخص، تغییر میکند.
RSI استاندارد در مقایسه با استوکاستیک RSI اندیکاتور کندتری است که سیگنال های معاملاتی کمتری تولید میکند.
به کارگیری فرمول استوکاستیک اسیلاتور بر روی RSI استاندارد باعث ایجاد استوکاستیک RSI به عنوان اندیکاتوری با حساسیت بیشتر میشود.
در نتیجه، تعداد سیگنال هایی که تولید میکند بسیار بیشتر است و به معامله کنندگان فرصت بیشتری برای شناسایی روندهای بازار و نقاط بالقوه خرید و فروش ارائه میدهد.
به عبارت دیگر، استوکاستیک RSI اندیکاتور دارای نوسان است.
درحالی که این موضوع باعث میشود ابزار تحلیل فنی حساستری شود که میتواند با تولید سیگنال های معاملاتی بسیار زیاد به معامله کنندگان کمک کند، اما پرخطر تر نیز میباشد زیرا سیگنال های اشتباه یا همان نویز بیشتری تولید میکند.
همانطور که اشاره شد، اعمال میانگین نوسان ساده (SMA) روشی رایج برای کاهش خطرات موجود در این سیگنال های اشتباه است و در بسیاری موارد، SMA سه روزه در تنظیمات پیش فرض دارای اندیکاتور استوکاستیک RSI میباشد.
به دلیل سرعت بالا و حساسیت استوکاستیک RSI می تواند برای تریدرها، سرمایه گذارارن و یا حتی تحلیلگران شاخص بسیار مناسبی باشد تا بتوانند حرکات بازار را بهتر تشخیص دهند.
بررسی بیشتر روش کار با اندیکاتور Stochastic RSI
Stoch RSI تقریبا شبیه RSI به ما دو وضعیت بیش از حد فروخته شده ( OverSold ) و بیش از حد خریداری شده ( OverBought ) در بازار را نشان میدهد.
با این تفاوت که Stoch RSI وقتی بالاتر از ۸۰ قرار میگیرد وضعیت OverBought و وقتی زیر ۲۰ قرار میگیرد وضعیت OverSold نشان داده میشود.
Stoch RSI همانند MACD دو خط کندتر و تندتر دارد که می شود با استفاده از این دو سیگنال خرید یا فروش گرفت.
وقتی در حالت OverBought خط ها همدیگر را قطع میکنند احتمالا روند قیمت نزولی میشود.
و برعکس وقتی این خطوط همدیگر را در حالت OverSold قطع میکنند میشود به صعودی شدن روند امیدوار شد.
نکته مهم : استفاده از Stoch RSI به تنهایی مخصوصا برای تایم فریم های کوتاه تر از یک روزه پیشنهاد نمیشود و بهتره از این اندیکاتور در کنار اندیکاتورهای دیگری مانند Moving Averages یا Bollinger Bands استفاده کنید.
امیدواریم مقاله آموزش استفاده از اندیکاتور Stochastic RSI (استوکاستیک) کارآمد بوده باشد.
نگاهی به بازده و ریسک در سرمایهگذاری
بازده و ریسک دو روی سکه سرمایه گذاری در بورس هستند. وقتی دارایی خود را در صنعت یا بنگاه اقتصادی هزینه میکنید، باید پیشبینی قابل قبولی نسبت به بازده و ریسک سرمایه گذاری خود داشته باشید. این پیشبینی به شناخت شما از حوزه انتخاب شده بستگی دارد. در یک سرمایه گذاری مطمئن، همواره بازدهی مثبت بر ریسک و احتمال ضرر میچربد اما قدم اول برای تخمین بازده و ریسک در سرمایه گذاری، آشنایی با معنا و مفهوم این دو واژه مهم است.
در این مطلب عناوین زیر را بررسی خواهیم کرد:
منظور از بازده چیست؟
بازده تعریف روشنی دارد. سود یا ضرری است که برای صرف دارایی در شغل یا بازاری نصیب سرمایهگذار میشود. به عنوان مثال شما در مهرماه ۲۰ میلیون تومان وارد بازار بورس میکنید و در آبان ماه پول شما ۲۱ میلیون تومان است.
۱ میلیون اضافه شده؛ بازده سرمایه گذاری شما است. اما اگر پول شما در آبان ماه ۱۹ میلیون تومان باشد؛ بازده شما منفی ۱ میلیون بوده است.
بازده به دو نوع مختلف تقسیم میشود. بازده انتظاری و بازده واقعی. بازده انتظاری، عددی است که سرمایهگذار برای سود خود متصور است و بازده واقعی، عددی است که به دست میآورد.
معمولا بازده و ریسک رابطهای مستقیم دارند. مثلا اگر سرمایه خود را به بانک بسپارید، سود ثابتی به عنوان بازده پول به شما پرداخت خواهد شد. سود ثابتی که ممکن است در درازمدت حتی از تورم سالیانه کشور کمتر باشد اما در این صورت شما مطمئن خواهید بود که اصل پول شما حفظ میشود.
اما با وارد شدن در بازار بورس یا سرمایه گذاری در بازارها و صنایع دیگر، ریسک سرمایهگذاری شما افزایش پیدا میکند و بازده انتظاری نیز بیشتر خواهد شد.
تعریف ریسک در سرمایه گذاری
تعریف ریسک وابستگی زیادی به تعریف بازده دارد. اختلاف میان بازده انتظاری و بازده واقعی همان ریسک در سرمایه گذاری است:
بازده واقعی – بازده مورد انتظار = ریسک
بیشتر سرمایهگذاران بر این باور هستند که بازده واقعی کمتر از بازده مورد انتظار است. با افزایش ریسک در یک تصمیمگیری مالی، اختلاف میان بازده مورد انتظار و بازده واقعی بیشتر خواهد بود و با کاهش ریسک، این اختلاف کاهش مییابد.
ایجاد تعادل مناسب بین ریسک و بازده، مهمترین تصمیمگیری مالی به شمار میآید.
انواع ریسک و عوامل ایجاد کننده ریسک در سرمایه گذاری
در یک تقسیم بندی کلی ریسک به دو نوع سیستماتیک و غیر سیستماتیک تقسیمبندی میشود. ریسک سیستماتیک، ریسکی است که از عوامل بازار ناشی شده و بر یک سرمایهگذاری (مثلاً قیمت سهام شرکتها) تاثیر دارد و مدیریت آن از دست مدیران شرکتها خارج است.
اما ریسک غیرسیستماتیک، به ریسکی گفته میشود که ناشی از عوامل کلان حاکم بر یک بازار نیست و به ساختار یک شرکت یا بنگاه اقتصادی مربوط میشود.
برای مثال ساختار سرمایه شرکت، نوع محصول (کالا یا خدمات)، تصمیمگیری در شرایط مختلف و مولفههایی از این قبیل، تاثیراتی روی سهام آن شرکت میگذارند که همگی در تقسیمبندی ریسک غیرسیستماتیک قرار میگیرند.
شناخت انواع ریسک میتواند سرمایه گذار را به پیشبینی آینده خود مسلطتر کند.
ریسک نرخ ارز
نرخ ارز، ارزش آموزش بورس مفهوم تحلیل حساسیت برابری یک واحد پول خارجی به پول داخلی است؛ یعنی ارزش خرید یا فروش یک واحد پول خارجی به پول رایج یک کشور را نرخ ارز گویند.
نرخ ارز در کشورها به طور متناوب در حال تغییر است و همین موضوع میتواند روی میزان هزینهها، تولید، فروش و سود شرکتهایی که واردات و صادرات دارند، به شدت تاثیرگذار باشد.
وقتی نرخ ارز رشد میکند شرکتهایی که وارد کننده هستند باید مواد اولیه مورد نیاز خود را با قیمت بالاتری تهیه کنند، در نتیجه حاشیه سود آنها کم خواهد شد.
در مقابل شرکتهایی که به صادرات میپردازند، میتوانند از این موقعیت استفاده کرده و کالا یا خدماتشان را با نرخ بالاتری به فروش برسانند و به این طریق حاشیه سود خود را افزایش بدهند.
ریسک نرخ ارز ناشی از تغییر در بازده سهامها در نتیجه نوسانات نرخ ارز خارجی است.
ریسک نوسان نرخ بهره
در تبلیغات تلویزیون بسیار شنیدهاید که به طور مثال اوراق مشارکت ۵ ساله یک طرح خاص با سود ۲۰% از طریق بانکها پذیرهنویسی میشوند.
سرمایهگذار وقتی چنین تبلیغی را میبیند با خود تحلیل میکند که اگر به طور مثال سود بانکی که در حال حاضر ۲۰% است، به ۲۵% تغییر کند، برای او به صرفه است که پولش را در بانک سرمایهگذاری کند تا اوراق مشارکت بخرد.
به طور مشابه اگر میزان سود بانکی به ۱۵% کاهش پیدا کند منطقی است که پول را در اوراق مشارکت سرمایهگذاری کند. به این تغییراتی که در سود بانکی پیش میآید و باعث افزایش یا کاهش ارزش اوراق مشارکت میشود ریسک نوسان نرخ بهره میگویند. بنابراین هنگامی که یک سرمایهگذار اوراق مشارکت ۵ ساله مذکور را میخرد این ریسک نوسان نرخ بهره را قبول میکند؛ زیرا وقتی نرخ بهره در بازار کاهش یابد ارزش اوراق مشارکت بیشتر میشود و با افزایش نرخ بهره ارزش این اوراق کمتر میشود. تاثیر نرخ بهره بر سهام عادی کمتر از اوراق مشارکت است.
ریسک بازار
به ریسکی که از تغییرات بازده به واسطه نوسانات کلی بازار به وجود میآید، ریسک بازار گفته میشود. ریسک بازار به واسطه موارد مختلفی مانند جنگ، تغییرات اقتصادی، رکود اقتصادی و … به وجود میآید و سهام همه شرکتها و تمامی انواع اوراق بهادار تحت تاثیر تبعات آن قرار میگیرد.
این ریسک عموماً قابل پیشبینی نیست و در اثر عواملی که خارج از کنترل مدیران شرکتها است به وجود میآید.
ریسک تورمی
معنی این ریسک کاهش قدرت خرید به دلیل وجود تورم است و به گونهای با نوسانات نرخ بهره رابطه مستقیمی دارد. این ریسک تمامی اوراق بهادار از جمله سهامها را تحت تاثیر قرار میدهد.
ریسک تورمی یعنی وقتی شما در جامعهای تورمی زندگی میکنید، قدرت خریدتان کاهش مییابد؛ لذا تقاضا در بازار کمتر شده و باعث کاهش ارزش سهامهای موجود میشود.
به عبارت کلیتر تغییرات عمومی قیمتها ریسک قدرت خرید است. در جامعهای که میزان تورم بالا باشد، از قدرت خرید مردم کاسته میشود.
به بیان دیگر تورم باعث کاهش میزان تقاضا و تاثیر در قدرت خرید کلی مردم میشود. این ریسک نیز از کنترل مدیران شرکتها خارج و وابسته به شرایط اقتصادی جامعه است.
ریسک نقدینگی
نبود اطمینان درباره عامل زمان و ابهام قیمتی بالاتر، باعث ایجاد ریسک نقدینگی میشود. این ریسک با افزایش عواملی که گفته شد (زمان و ابهام قیمت) نیز افزایش مییابد.
وقتی نقدینگی موجود در بازار کاهش یابد، در واقع افرادی که در بازار هستند تمایل به خرید ندارند و خریدار در بازار کم میشود، این امر موجب ایجاد اختلاف در قیمت پیشنهادی خرید و قیمت پیشنهادی فروش سهام شرکتها میشود.
در نتیجه قدرت تقاضا کم میشود و ریسک سرمایهگذاری بالا میرود. به این ریسک که به علت کاهش نقدینگی بازار در میزان تقاضا ایجاد میشود، ریسک نقدینگی میگویند.
ریسک نقدینگی میتواند از رشد بازار جلوگیری کرده و باعث افت بازار (یا در اصطلاح ریزش بازار) شود.
ریسک تجاری
ریسکی که به دلیل انجام تجارت و کسب و کار در یک صنعت منحصر به فرد به وجود میآید، را ریسک تجاری مینامند.
برای مثال شرکت فولاد مبارکه در صنعت خود با ریسک تغییر قیمت فولاد جهانی مواجه است و اگر قیمت فولاد جهانی کاهش پیدا کند، قیمت محصول این شرکت نیز کاهش پیدا میکند و باعث کاهش سودآوری و در نتیجه کاهش ارزش سهام این شرکت میشود. با مطالعه و کسب اطلاعات کافی در مورد صنعت خاصی که قصد سرمایهگذاری در آن را دارید، میتوان تا حدی از این ریسک جلوگیری کنید.
ریسک مالی
یکی از منابع تامین مالی شرکتها، دریافت وام از بانکها، موسسات مالی و سایر نهادهای مربوطه است. زمانی که شرکتی با دریافت وام سعی در تامین مالی خود میکند، در حقیقت بدهیهای خود را در سمت راست ترازنامه افزایش داده است.
حال اگر شرکت نتواند خدمات یا محصولات خود را در زمان مناسب به فروش برساند، در نتیجه امکان بازپرداخت بدهیهای خود را در موعد مقرر نخواهد داشت؛ زیرا با کمبود نقدینگی مواجه شده است.
عدم بازپرداخت به موقع، موجب کاهش اعتبار شرکت نزد مراکز اعطاکننده وام برای دریافت تسهیلات بعدی خواهد شد که امکان تامین مالی آتی را از محل دریافت وام کاهش و احتمال ورشکستگی شرکت را افزایش میدهد.
کنترل ریسک در بازار سرمایه
در بازار سرمایه میتوان ریسک هر سهم را شناخت و محاسبه کرد. از طرف دیگر، میشود با مدیریت صحیح پورتفوی و انتخاب سهم درست، ریسک را پایین آورد و جلوی بازده منفی را گرفت.
ریسک هر سهم را میتوان با استفاده از رابطه زیر محاسبه کرد:
Ϭ = [Σ (ri – r̅)/n ] ۱/۲
در این فرمول، ri معرف بازده واقعی، ̅ r نماد میانگین بازده و n تعداد دورههای مورد مطالعه است.
برای نمونه تصور کنید بازده یک سهم در ۶ سال مالی گذشته به شرح زیر است:
حال ریسک این سهم را در سالهای مختلف با هم محاسبه میکنیم:
(ri – r̅)
Σ (ri – r̅)
(ri – r̅)/n
[Σ (ri – r̅)/n ] ۱/۲
به ترتیب از راست به چپ بازدهها (ri) را جمع و به تعداد سال (۶) تقسیم میکنیم تا میانگین بازده این سهم در این ۶ سال به دست آید که برابر مقدار ۱۱٫۳۳% است
سپس در ستون بعدی تکتک بازدهها را از بازده میانگین (r̅) کسر کرده و هرکدام را به توان ۲ میرسانیم.
در ستون بعدی مجموع آنها را محاسبه و در ستون بعد به تعداد آن یعنی عدد ۶ تقسیم میکنیم. در ستون آخر از عبارت به دست آمده جذر میگیریم و عدد حاصلشده همان انحراف معیار یا ریسک سهم مورد نظر ما در بازه ۶ سال گذشته است.
رابطه کوواریانس و محاسبه ریسک سهام
کوواریانس بین دو عدد، به معنای رابطه و همبستگی بین دو عدد است. مثلاً وقتی کوواریانس دو عدد مثبت است آن دو عدد با هم رابطه مستقیم دارد و با افزایش یکی، دیگری هم افزایش و با کاهش یکی، دیگری نیز کاهش مییابد.
کوواریانس منفی به معنای رابطه عکس بین آن دو عدد است و با کاهش یکی، دیگری افزایش مییابد و بالعکس. کوواریانس صفر (۰) بین دو عدد به معنای این است که این دو عدد هیچ رابطه و همبستگی باهم ندارند و در صورت تغییر یکی، دیگری تحت تأثیر قرار نمیگیرد.
از این قاعده آماری میتوان به منظور مدیریت ریسک سبد سهام خود بهره جست. به این ترتیب که مجموع سبد سهامی تشکیل دهیم که بسته به نوع سیاستگذاری ما، اجزای آن دارای کوواریانس منفی یا صفر باشند تا در برابر ریسک سیستماتیک، ریسکی تعدیلشده با بازدهی مورد قبول داشته باشیم.
محاسبه ریسک سبد سهام
فرض کنید سبدی داریم متشکل از ۲ سهم A و B که به ترتیب انحراف معیار (ریسک) هرکدام برابر Aϭ و Bϭ و وزن نسبی WA و WB (سهم هرکدام از سهمها در تشکیل سبد سهام مثلا نسبت ۵۰% سهم A و ۵۰% سهم B) و ضریب همبستگی ρ باشند.
ریسک سبد سهام ما از رابطه زیر محاسبه میشود:
Ϭp = (WA ۲ . ϭA ۲ + WB ۲ . ϭB ۲ + ϭ ۲ A ϭB ρ) ۱/۲
توجه داشته باشید که شاید نتوانیم میزان ریسک سهمها را تغییر دهیم اما با انتخابی درست، میتوانیم میزان ریسک سبد را به حداقل برسانیم. در اینجا ضریب ρ از اهمیت برخوردار است هر چه ضریب همبستگی ( با کوواریانس اشتباه نگیریم، کوواریانس میزان همبستگی بین دو سهم است اما ρ ضریب همبستگی بین آن دو است که عددی بین ۱- تا ۱+ است. کوواریانس بین دو سهم با استفاده از همین ضریب محاسبه میشود) به ۱- نزدیکتر باشد ریسک سبد کمتر میشود.
در سال ۱۹۵۲ هنری مارکوییتز از مدلی به نام مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهای سخن گفت که بعدها توسط افرادی ازجمله ویلیام شارپ تکامل یافت و بهعنوان مدلی برای محاسبه بازده و ریسک اوراق بهادار پرمخاطره نامگذاری شد که به اختصار آن را به نام مدل CAPM میشناسیم.
این مدل با محاسبه ضریب B نسبت به مقایسه ریسک دارایی با ریسک سیستماتیک بازار اقدام میکند. به عبارتدیگر میزان حساسیت بازده دارایی به بازده بازار را محاسبه میکند و با استفاده از رابطه زیر به دست میآید.
فرض کنید ضریب B برای دارایی خاصی ۱٫۵ تعیین شود، این یعنی زمانی که بازده بازار ۴+ % باشد بازده دارایی به میزان ۱٫۵ برابر آن آموزش بورس مفهوم تحلیل حساسیت یعنی ۶+% است و زمانی که بازده بازار ۱- % است، بازده دارایی ۱٫۵- % است.
مدل دیگر، مدل قیمتگذاری آربیتراژ (APT) است. آربیتراژ به تنهایی در اقتصاد به معنای استفاده از تفاوت قیمت یک کالا در دو بازار یا حتی در یک بازار در دو بازهی زمان متفاوت است.
مدل قیمتگذاری آربیتراژ بازدهی را به صورت یک رابطه خطی با چند متغیر کلان اقتصادی مورد بررسی قرار میدهد که بنا به عقیده تعدادی از اقتصاددانان استفاده از این روش بر روش CAPM ارجحیت دارد.
چراکه روش CAPM تنها ضریب B را مورد بررسی قرار میدهد درحالیکه روش (APT) با مطالعه متغیرهای کلان اقتصادی نسبت به ارزیابی بازده و ریسک دارایی اقدام میکند.
سخن آخر
مفاهیم بازده و ریسک همیشه در انجام سرمایهگذاریها، مورد بررسی سرمایهگذاران قرار میگیرد و نمیتوان آنها را جدا از هم در نظر گرفت. تصمیمگیری برای یک سرمایهگذاری مطمئن، همیشه بر اساس ارتباطی که بین ریسک و بازده وجود دارد، معنی پیدا میکند. شناخت این دو متغیر مهم در سرمایه گذاری امری ضروری است. در این مقاله، مفاهیم بازده و ریسک در سرمایه گذاری را بررسی کردیم و نحوه محاسبه ریسک سبد سهام را شرح دادیم.
دیدگاه شما