Assessment Indicators of Knowledge Management in Research- Oriented Organizations through Balanced Score Card Method (Case Study: Civil Engineering Deputy of Khatam Al-Anbia Construction Site)
Given the growing competition among organizations and the increasing importance of knowledge in project-oriented organizations, such organizations are directed to apply their most essential resources, that is, the knowledge derived from conducting projects and the intellectual capital. Organizational knowledge management is indeed a novel approach to the resources and elements of organizational power and believing in the significance and value of human beings and their creativity and innovation. On the basis of classification of goals, this is an applied research, being conducted to apply the results to improve and make applicable پورتفولیوی دفاعی و متمرکز بر سهام the knowledge management assessment of the Civil Engineering Deputy of the Khatam Al Anbia Construction Site. This is descriptive research which is conducted through constant library method and field data collection. The statistical population of this study consists of all 125 experts and technological managers of knowledge management in the project-oriented organization of Civil Engineering Deputy of Khatam Al-Anbia Construction Site. Descriptive statistics is employed to carry out demographic assessment of the participants and drawing the graphs. , Using the statistical assumption test of the average of a society, the effectiveness of each of the indicators in evaluating the knowledge management under study was assessed in order to evaluate the effect of variables. Using the Balanced Scorecard (BSC) method, the knowledge management status of the organization was assessed by multi-criteria decision-making methods such as TOPSIS were employed to rank and evaluate the im-1. Associa te Professor,
پرتفوی یا سبد ارز دیجیتال چیست و چگونه بسازیم یا بخریم؟
یکی از موضوعات مورد توجه هر سرمایهگذار بازار کریپتو نحوه چینش و مدیریت سبد ارز دیجیتال است. یک سبد سرمایهگذاری ارز دیجیتال متشکل از رمزارزهاییست که کاربر آنها را خریداری کرده است. هرقدر سرمایه افراد بیشتر باشد این سبد هم بزرگتر و احتمالاً متنوعتر است. بااینحال ایجاد یک پرتفوی ارز دیجیتال حرفهای و پربازده نیازمند دانش، تجربه و شناخت کافی از ارزهای دیجیتال است. در ادامه مقاله به بررسی مفهوم سبد سرمایهگذاری ارز دیجیتال، نکات مهم ایجاد آن و ویژگیهای یک سبد دارایی خوب میپردازیم.
سبد ارز دیجیتال چیست؟
سبد ارز دیجیتال یا پورتفولیو، مجموعه از ارزهای دیجیتال تحت مالکیت یک سرمایهگذار یا تریدر است. آنها وسیلهای برای مدیریت سرمایهها بهصورت آنلاین است که میتواند بهصورت یک نرمافزار مدیریت ارز دیجیتال باشد که به فرد در ردیابی بازده هر کوین و ارائه ابزارهای تحلیلی کمک کند. سبدهای سرمایهگذاری معمولاً حاوی داراییهای مختلف شامل آلتکوینها و محصولات مالی کریپتو است.
شما میتوانید سبد کریپتوی خود را بهصورت دستی با ابزارهای مختلف نرمافزاری کنترل و سود دارایی خود را محاسبه کنید. میتوانید از یک ردیاب پورتفولیوی استفاده کنید. ردیابها برای تریدرهای روزانه و سایر تریدرهای کوتاهمدت ضروری هستند و ارزشهایی به سرمایهگذاران بلندمدت و هودلرها ارائه میکنند. بهاینترتیب به سرمایهگذاران این امکان را میدهد که مراقب موجودی خود باشند.
بااینکه بیتکوین محبوبترین ارز دیجیتال است اما نباید تنها سرمایه شما باشد. هدف، ایجاد یک سبد دارایی متنوع است. درحقیقت سرمایهگذاران دارایی خود را روی کوینهای مختلف تقسیم میکنند تا ریسک را کاهش دهند؛ اما باوجود حدود چند هزار آلتکوین، انتخاب کدام عاقلانهتر است؟
کارشناسان کریپتو پیشنهاد میکنند که فقط در ارزهای دیجیتالی سرمایهگذاری کنید که آنها را میشناسید و تحقیقات گستردهای در مورد آنها انجام دادهاید. این توصیه منطقی است. بههرحال این همان کاری است که شما با سرمایهگذاریهای اصلی، مانند سهام و اوراق قرضه انجام میدهید. همانطور که بنجامین فرانکلین زمانی گفت: «سرمایهگذاری در دانش بهترین سود را دارد.» هیچچیز بهتر از آموزش خود قبل از غواصی در هر سرمایهگذاری نیست.
چرا داشتن پرتفوی قوی مهم است؟
داشتن یک سبد ارز دیجیتال قوی و متنوع به کاهش ریسک و تأثیر نوسان بازار بر سرمایه کلی کمک میکند. ضررها با کمک سود سایر داراییها جبران میشود؛ بنابراین سرمایه کلی وضعیتی پایدار خواهد داشت. همه داراییها سودآور نیستند اما با انتخاب داراییهای مناسب و تنوع بخشیدن به آن شانس کسب سود بیشتر شده و میزان سودآوری در بلندمدت افزایش مییابد.
هرچه پرتفوی ارز دیجیتال متنوعتر باشد، کاربر با دقت بیشتری بازار را ردیابی میکند. پرتفویهای متنوع بیش از پرتفویهای متمرکز بازدهی دارند. بهطورمعمول داراییهایی که بازده بالایی دارند با داراییهایی با بازده کمتر متعادل میشوند.
بااینحال هرقدر پرتفوی بزرگتر باشد تشخص نحوه عملکرد آن دشوارتر است. همچنین نیاز به استفاده از صرافی و کیف پولهای مختلف ایجاد میشود که میتواند آزاردهنده باشد.
انواع داراییهای لازم در سبد ارز دیجیتال
بیتکوین مشهورترین ارز دیجیتال و از نظر ارزش بازار، بزرگترین است؛ اما یک سبد سرمایهگذاری ارز دیجیتال بالانس شده شامل کوینهای مختلف از انواع متفاوت است که به کاهش ریسک کلی سرمایهگذاری کمک میکند.
کوینهای پرداخت (Payment coins)
این روزها یافتن کوینهای جدیدی که مهمترین کاربرد آن، استفاده در سیستم پرداخت باشد سخت پورتفولیوی دفاعی و متمرکز بر سهام است؛ اما اگر به زمان تولد ارزهای دیجیتال برگردید، اکثر پروژه سیستمهایی برای انتقال ارزش هستند. بیتکوین شناختهشدهترین مثال است اما ریپل (XRP)، بیتکوین کش (BCH) و لایتکوین (LTC) هم وجود دارند. این کوینها اولین نسل ارزهای دیجیتال هستند که قبل از اتریوم مفهوم قراردادهای هوشمند را ارائه کردند.
استیبلکوینها (Stablecoins)
استیبلکوینها سعی میکنند ارزشی برابر با فیات یا پورتفولیوی دفاعی و متمرکز بر سهام فلزات گرانبها داشته باشند؛ مثلاً BUSD ارزش برابر با دلار آمریکا دارد. این رمزارزها سودآوری زیادی ندارند و مهمترین ویژگی آنها ثبات قیمت است.
به دلیل بیثباتی بازار کریپتو داشتن چیزی در سبد خرید که ارزش خود را حفظ کند مفید است. افت بازار کریپتو نباید بر استیبلکوینها اثر بگذارد. اگر میخواهید توکنی را از پرتفوی ارز دیجیتال خارج کنید میتوانید آن را به استیبلکوین تبدیل کنید تا ارزش آن حفظ شود.
توکنهای اوراق بهادار (Security tokens)
توکن اوراق بهادار مثل اوراق بهادار سنتی ارزش زیادی دارد. این توکن میتواند سهام یک شرکت، اوراق قرضه یک پروژه یا حق رأی باشد. اوراق بهادار دیجیتالی شده و روی بلاکچین قرار میگیرند و تحت مقررات یکسانی هستند. بههمیندلیل توکنهای اوراق بهادار تحت نظر قانونگذاران محلی هستند و برای صدور آنها باید مراحل قانونی طی شود.
هنگام سرمایهگذاری، ایجاد چارچوبی برای نحوه ارزیابی سرمایههای بالقوه مهم است. کریپتوکارنسی بیشباهت به سرمایهگذاری در سایر کلاسهای دارایی نیست. اگر میخواهید سرمایهگذاریهای شما در ارزهای دیجیتال رشد زیادی کند، باید در حوزه زیر بهخوبی عمل کنند:
- محصول/عملکرد: آیا آن رمزارز کاربرد خاصی دارد؟ آیا محصول قابل دفاع با عملکرد منحصربهفردی دارد؟
- بزرگی جامعه/ انطباق: آیا مردم طرفدار آن هستند؟ آیا جامعه علاقهمندی که روی آن سرمایهگذاری کنند دارد؟
- تکنولوژی/ مزیت کلیدی: آیا با روشی جدید، مسئلهای را حل میکند؟ آیا فناوری جالب و قابل دفاعی پیادهسازی کرده است؟
- مشوقها/ حاکمیت: آیا سرمایهگذاران با مشوقها همسو هستند؟ آیا سیستم و فرآیند مناسبی برای حاکمیت دارد؟ آیا ماینینگ یا مشوقهای دیگر هست یا همه سکهها یکجا تولید شدهاند؟
- فرصت بازار: مسئلهای که سعی در حل آن دارند چقدر بزرگ است؟ بازار آنها چه ابعادی دارد؟
میتوانیم برای هر یک از این موارد نمرهای بین 1 تا 10 به آن ارز دیجیتال بدهیم مثل درباره بیتکوین این امتیازات از راست به چپ بهصورت (9،10، 8، 10، 9) و برای لایتکوین (4، 6، 7، 7، 7) و برای بیتکوین کش (2، 5، 8، 7، 6) است.
نحوه ساخت بهترین سبد ارز دیجیتال
هر سرمایهگذار یا تریدر نظرات خودش را درباره ایجاد یک سبد ارز دیجیتال خوب دارد؛ اما برای این کار یک سری قوانین کلی نیز وجود دارد:
- ارزش فعلی کریپتوها را در نظر بگیرید. وب سایتهای CoinMarketCap و Live Coin Watch میتوانند به شما در کسب اطلاعات درباره قیمت و وضعیت بازار ارزهای دیجیتال و کریپتوهای مختلف کمک کنند.
- پورتفولیوی خود را بین سرمایهگذاریهایی با ریسک بالا، متوسط و کم تقسیم کنید و به آنها وزن مناسب بدهید. پرتفویی که بخش بزرگی از آن سرمایه پرریسک باشد متعادل نیست. ممکن است احتمال سودآوری زیاد داشته باشد اما درعینحال پورتفولیوی دفاعی و متمرکز بر سهام احتمال ضرر هم در آن زیاد است.
- به کاربرد و استفاده یک کریپتو درحالحاضر و آینده توجه کنید. چه چیزی باعث ارزشمندی یک کریپتو میشود. ارزی که درنهایت کاربرد مشخصی ندارد ممکن است در آینده ارزشمند نباشد. در مقابل ارزی که مبتنی بر نوآوری و توسعه سیستم یا فناوریهای جدید است ارزش خود را حفظ میکند.
- برای کمک به نقدپذیری پرتفوی ارز دیجیتال خود، چند استیبلکوین در آن داشته باشید. استیبلکوینها کلید بسیاری از پلتفرمهای دیفای هستند و به شما کمک میکنند تا بهسرعت و بهراحتی سود خود را قفل کنید یا از یک موقعیت خارج شوید.
همچنین میتوانید…
- در صورت نیاز سبد سرمایهگذاری خود را مجدداً بالانس کنید. بازار کریپتو بسیار بیثبات است و تصمیمات شما باید بسته به وضعیت فعلی تغییر کند.
- حد ضرر در نظر بگیرید. چون بازار ارزهای دیجیتال نوسانی است بهتر است برای حفاظت از سرمایه خود حد ضرر و توقف در نظر بگیرید. حد ضرر به این معنی است که وقتی قیمت دارایی به نقطه مشخصی رسید آن را بفروشید.
- سرمایه جدید را بهصورت استراتژیک تخصیص دهید و از سنگینی بیشازحد یکی از حوزهها در پرتفوی خود جلوگیری کنید. اگر اخیراً یک کوین به شما سود زیادی داده شاید وسوسه شوید که سرمایه جدید را هم وارد سبد سرمایهگذاری ارز دیجیتال کنید؛ اما اجازه ندهید این احساسات روی تصمیمگیری درست شما اثر بگذارند.
- خودتان تحقیق کنید. این سرمایه شماست و توصیه میشود به نظرات دیگران اعتماد نکنید و خودتان مسئولیت تحقیق و بررسی را به عهده بگیرید. برخی پلتفرمها وایتپیپیرها یا سایر گزارشات را منتشر میکنند؛ مثلاً وایتپیپر بیتکوین در سال 2008 منتشر شد و انقلاب کریپتو را آغاز کرد. این گزارشها اغلب توضیح میدهند که یک ارز دیجیتال چطور کار میکند، برای چه کاری طراحی شدهاند و نقشه راه آنها چیست. (با ثبت نام و احراز هویت در صرافی کیوسک میتوانید ارزهای مورد نظر خود را در سریع ترین زمان ممکن و امنیت کامل خرید کنید.)
- فقط مقدار پولی را سرمایهگذاری کنید که توانایی از دست دادن آن را دارید. اگر استرس پولتان را دارید یعنی پرتفوی ارز دیجیتال شما خوب نیست. اگر اوضاع بازار خراب شود نباید ضرر زیادی کنید.
- اخبار و رویدادهای مربوط به پورتفولیوی دفاعی و متمرکز بر سهام ارزهای دیجیتال را دنبال کنید. حتی در میان معتبرترین ارزها مانند بیتکوین، همهچیز میتواند بهسرعت تغییر کند و چرخه اخبار میتواند بر ارزشها تأثیر بگذارد. بهروز ماندن میتواند به سرمایهگذاران کمک کند تا تصمیمات آگاهانهای در مورد تجارت ارزهای دیجیتال بگیرند.
معرفی ابزار ساختن سبد ارز دیجیتال
یکی از بهترین ابزارهای ایجاد یک سبد ارز دیجیتال خوب استفاده از ردیابهاست. ردیابهای سبد ارزهای دیجیتال سرمایهگذاران را قادر میسازند تا داراییهای خود را بهطور مؤثر ردیابی کنند. بهاینترتیب دیگر نیازی به ورود به حسابهای مختلف نیست. در عوض، آنها میتوانند داراییهای رمزنگاری خود را از یک مکان مدیریت کنند و سود و زیان کلی همه سرمایه خود را بهصورت همزمان مشاهده نمایند. آنها همچنین میتوانند قیمتهای بازار را در لحظهای ببینند و اعلانهای مهم را دریافت کنند.
معرفی 5 مورد از بهترین ردیابهای سبد ارز دیجیتال
- Blockfolio با بیش از 6 میلیون کاربر فعال و رتبه 5 ستاره
- Coin Stats با بیش از 1 میلیون کاربر فعال و رتبه 4.8 ستاره
- CoinGecko با بیش از 1 میلیون کاربر فعال و رتبه 4.7 ستاره
- Delta با بیش از 1 میلیون کاربر فعال و رتبه 4.3 ستاره
- BitUniverse با بیش از 600،000 کاربر فعال و رتبه 4.5 ستاره
دهها برنامه دیگر از این نوع وجود دارد اما این موارد بیشترین تعداد دانلود را داشتهاند. هر یک از آنها ویژگیهای منحصربهفردی در کنار اطلاعات بهروز شده قیمتهای بازار ارائه میکند. آنها همچنین نگاه اجمالی به نحوه سرمایهگذاری دارند و باعث صرفهجویی در زمان و تلاش فرد میشوند.
سرمایهگذاران میتواند در پرتفوی خود از سه تا بیش از 20 دارایی رمزنگاری شده داشته باشند. ردیابی هر یک از آنها نیاز به تلاش زیادی دارد و حتی ممکن است گاهی گیجکننده باشد. بهاینترتیب، ردیابهای سبد ارزهای دیجیتال ابزارهای مفیدی هستند که به سرمایهگذاران اجازه میدهند سرمایهگذاریهای خود را از یک مکان مدیریت کنند.
جمع بندی
بسیاری از رمزارزهای بازار ارزهای دیجیتال به سلامت بیتکوین وابسته هستند؛ اما این دلیل نمیشود که سبد سهام خود را متعادل نکنید. سرمایهگذاریهای متنوع کریپتو میتواند برخی ضررهای ناشی از سقوط رمزارزهای مهم مثل بیتکوین را جبران کند، بنابراین همیشه ارزش تنوع بخشیدن به آن را دارد. به یاد داشته باشید، برای متعادل کردن پرتفوی ارز دیجیتال شما به چیزهای بیشتری از نگه داشتن چندین کوین نیاز است. کمی استراتژی برای ایجاد یک سبد مناسب، به شما در تحمل ریسک کمک زیادی میکند.
نگاهی به استراتژی های مدیریتی کمپانی رولز- رویس / با کمترین امکانات، بیشترین توان را به کار می گیریم
نام Rolls-Royce برابر است با کیفیت بالای محصول. اکثرا نام این برند را به عنوان سازنده موتور های هواپیما و خودرو می شناسند. رولز-رویس هنوز هم به تولید موتور های هواپیما مشغول است، اما دیگر در زمینه ساخت موتور های خودرو فعالیتی ندارد. این کمپانی قدرت و تخصص خود را روی بازار هایی متمرکز کرده که توان رقابتی بیشتری در آنها دارد. بنابراین، این برند فعالیت خود را در صنعت هوانوردی، دریانوردی، صنایع دفاعی و بازار های انرژی گسترش داد.
رولز-رویس جایـــگاه قدرتمند و موفقی در حوزه کسب و کار هواپیما های جنگی به خود اختصاص داده است. با گذشت بیش از سه سال، این شرکت 30درصد از بازار هواپیما های مسافرتی را به دست آورد.
در طول قرن بیستم، گسترش وسایل مختلف حمل و نقل، اقتصاد جهانی را به شدت تغییر داد. معرفی موتور جت و افزایش تبلیغات مربوط به هوانوردی، کم کم فاصله ها را کاهش داده و فرهنگ های مختلف را به هم نزدیک کرده و فرصت های شغلی متنوعی را در سرتاسر دنیا امکان پذیر کرد.
پورتفولیوی رولز-رویس
رولز-رویس تا سال 1971 موتور خودرو تولید نمی کرد، تا زمانی که کسب و کار جدا شد و کمپانی موتور خودرو به عنوان کسب و کاری جداگانه، شروع به فعالیت کرد. رولز-رویس شرکتی چند ملیتی بوده و در 135 کشور دنیا بازار فروش دارد. این شرکت حدود 40هزار نیرو به خدمت گرفته و با 300خط هوایی و 2400شرکت دیگر همکاری می کند.
خدمات این کمپانی قادر است کلیه بخش های صنعت هوانوردی از جت گرفته تا بزرگ ترین و مدرن ترین خطوط هوایی ازجمله بویینگ و ایرباس را تحت پوشش قرار دهد. در زمینه صنایع دفاعی، موتور های رولز-رویــس به عنـــوان منبعی قدرتمند در صنعت حمل و نقل و هواپیما های نظامی محسوب می شود.هلیکوپتر های مسافر بری و نظامی نیز بخشی از پورتفولیوی رولز-رویس به شمار می روند. این برند تعهد کرده که مجموعه ای از ویژگی ها شامل امنیت، کیفیت و خلاقیت را برای خریداران و مصرف کنندگان خود درنظر بگیرد.
خطرات مدیریتی
تمام سرمایه گذاری های بزرگ باید به نیاز های مشتریان توجه داشته، تعادل میان خطرات و مزایای آن را در نظر بگیرند. ریسک کردن برای زمانی است که سازمان احتمال کسب نتایج منفی را داشته باشد و در این حال ریسک آن کار را به دلیل وجود فرصت ها و سود دهی آن بپذیرد. امروزه، مدیریت ریسک راهی است برای مقابله با چالش های پیش روی کسب و کار مدرن.
در این زمینه رولز رویس، باید برای جلب رضایت و پاسخگویی به نیاز مصرف کنندگان خود با آنها در ارتباط باشد. از طرف دیگر سازمان باید با تامین کنندگان خود همکاری داشته باشد تا از این راه، به تبادل چشم انداز و ارزش برند بپردازند. رولز رویس باور دارد که برای پاسخگویی به چالش های آینده کمپانی باید از نسل جدید موتور ها بهره ببرد.
این شرکت با تحقیق و برآورد قیمت ها، برای ساخت موتور های جدید، هزینه نهایی برای تولید آنها را نزدیک به یک میلیارد دلار تخمین زد و استراتژی ریسکی و تازه ای جهت همکاری و مشارکت با کمپانی های کلاس یک جهانی ترتیب داد.
خطرات و سودآوری حاصل از مشارکت
در گذشته، روابط و معاملات تجاری به میزان هزینه ها و بهره وری مرتبط بود. در پروژه های عظیمی مثل توسعه موتور های هواپیما، چنانچه رولز-رویس با موفقیت رو به رو شود این موفقیت تاثیر قابل توجهی روی تامین کنندگان و شریکان کمپانی گذاشته و میزان سود دهی را نیز افزایش خواهد داد.
سه الی پنج سال زمان نیاز است تا یک موتور تولید شود، و هر بار که موتوری سفارش داده می شود، حدود 30 سال خدمات پس از فروش خواهد داشت. در این مدت، هر گونه تعمیرات مورد نیاز برای سالم نگه داشتن موتور، روی آن اعمال می شود. منطقی به نظر می رسد اگر این سازمان بخشی از سهام خود را با شرکت های دیگر قسمت کرده و به سود دهی بیشتری دست پیدا کند.
شراکت در ریسک پذیری به معنی ایجاد رابطه استراتژیکی با شرکای سازمان بوده و رابطه طولانی مدتی را براساس اعتماد دو طرفه، بین رولز رویس و تامین کنندگانش ایجاد می کند.
افزایش خدمات رسانی
بازار موتور های هواپیما خریداران محدودی دارد. مشتریان رولز-رویس باید از تامین نیاز های حال و آینده خود اطمینان حاصل کنند. در فضای رقابتی حال حاضر مشتریان به دنبال خدمات کامل تر و مطمئن تری هستند. خرید یک موتور هواپیما، تصمیمی بلند مدت است. در این جو رقابتی، کلید موفقیت بازاریابی ارتباطی است. در طول این مرحله، رولز-رویس و کارمندانش آموخته اند که به توسعه خدمات و فعالیت هایی بپردازند که ارتباط خوب و موثری را با مشتریان ایجاد کند.
اگرچه کیفیت کالا از اهمیت ویژه ای برخوردار است، با این حال، مشتری به دنبال خدمات دهی مناسب ازجمله امکان حمل دریایی کالا و خدمات پس از فروش نیز است. به این ترتیب یک سازمان، با ارائه خدمات درخور به مشتریان، آنها را به مشتریان ثابت و همیشگی تبدیل خواهد کرد.
مدل نیرو های پنج گانه پرتر
یکی از راه هایی که کارکنان رولز-رویس به کمک آن فعالیت های خود را با تغییرات کسب و کار کمپانی مطابقت دادند، استفاده از پنج نیروی رقابتی پرتر است. بررسی این مدل پنج گانه، درک درستی از میزان رقابت در فضای کسب و کار به ما خواهد داد و درنتیجه، فرصت های موجود شناسایی و مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
شناسایی فرصت های تازه
امروزه با افزایش تعداد رقبا در سراسر دنیا، شرکتی مثل رولز-رویس در بازار هایی که بیشتر از همه در آن موفق است، می تواند باقی بماند. از طرف دیگر، فرصت های مربوط به ادغام کمپانی باید با دقت کامل انجام شود. ادغام کمپانی با سایر شرکت ها باعث می شود که برای مثال رولز-رویس قدرت خود را با سایر شرکت های موفق در این صنعت یکی کرده و رهبری بازار را به دست بگیرد. برای رولز-رویس، بازار مربوط به صنعت دریا نوردی، فرصت خوبی برای پیشرفت و توسعه محسوب می شد.
امروزه بیش از 20 هزار فروند از کشتی های ناوگان نیروی دریایی، از تجهیزات ساخت رولز-رویس استفاده می کنند. در صنعــت دریانــوردی رولز رویس برای کیفیت محصول و خدمات خود ارزش ویژه ای در نظر گرفته و ارتباط بلند مدتی با مشتریان خود برقرار کرده است. ادغام این کمپانی با شرکت Vickers در سال 1999، بازار رولیس-رویس را گسترش داد.
توسعه سازمان
برای رولز-رویس، راه اصلی جهت توسعه بازار صنعت دریانوردی، ادغام با شرکت های دیگر بود. از طرف دیگر، این کمپانی با کمک این روش از مزایای رقابتی نیز بهره مند می شد. برای کسب موفقیت و دیده شدن رولز-رویس باید در کلاس جهانی قرار می گرفت. استراتژی یک سازمان باید براساس تشخیص ویژگی خاص آن باشد تا با توجه به این ویژگی متمایز، بازار خود را گسترش دهد.
کمپانی رولز-رویس متوجه شد که باید توجه خود پورتفولیوی دفاعی و متمرکز بر سهام را در حوزه صنعت دریانوردی متمرکز کند. هر چقدر یک کمپانی در بازار یک محصول مشخص رشد سریع تری داشته باشد، سود دهی آن برای باقی ماندن در آن بخش از بازار افزایش پیدا می کند.
مدلهای حاکمیت شرکتی – معرفی و مقایسه
مدلهای حاکمیت شرکتی بسیاری در جهان وجود دارد و در عین حال هیچ مدلی به عنوان بهترین مدل پورتفولیوی دفاعی و متمرکز بر سهام نیست. انتخاب یکی از مدلهای حاکمیت شرکتی برای یک شرکت نه تنها به اهداف، انگیزهها، مأموریت و زمینه کسب و کاری آن بستگی دارد، بلکه به چارچوبهای اقتصادی، قانونی، سیاسی و اجتماعی آن نیز بستگی دارد.
در این پست، به معرفی برخی مدلهای حاکمیت شرکتی رایج میپردازیم.
فهرست مطالب
مدل حاکمیت شرکتی انگلیسی-آمریکایی
این مدل در آمریکا و بریتانیا و براساس نظریه سهامداران شکل گرفته است و عموماً در کشورهای دیگر نیز بهکار گرفته میشود. این مدل با نامهای مختلفی مانند مدل آنگلو-آمریکا، آنگلوساکسون، سهامدار، مدل آمریکایی، مدل بازارمحور، مدل مبتنی بر سهام، مدل عامل اصلی، مدل خارجی و مدل مالی نیز شناخته میشود و یکی از رایجترین مدلهای حاکمیت شرکتی است.
نظریه سهامداران معتقد است که تعهد مدیران به حداکثر رساندن دارایی سهامداران است زیرا آنها (سهامداران) مالک هستند و حداکثر ریسک شرکت را متحمل میشوند. لذا این مدل، هیئت مدیره و سهامداران را به عنوان طرفهای کنترلکننده معرفی میکند و مدیران ارشد دارای اختیارات ثانویه هستند.
بیشتر شرکتها از طریق مدلهای حاکمیت شرکتی انگلیسی-آمریکایی، بر توانایی سهامداران برای اعمال کنترلهای عملیاتی و روزمره شرکت کنترلهای قانونی دارند. ساختار سرمایه و سهامداری در بازارهای انگلیس و آمریکا بسیار پراکنده است. به علاوه، نهادهای نظارتی، مانند کمیسیون بورس اوراق بهادار آمریکا به صراحت از سهامداران در برابر هیئت مدیره یا مدیران حمایت میکنند.
مدل حاکمیت شرکتی انگلیسی-آمریکایی
به دلیل تمرکز بیشتر بر منافع افراد حقیقی و سهامداران منفرد، این مدل معمولاً به عنوان مدل سهامداران شناخته میشود. از این رو، در کشورهایی که اکثر شرکتها از این مدل حاکمیتی پیروی میکنند، قدرت فردی بالاتری برای نگهداری سهام و سرمایهگذاری در بازارهای سرمایه وجود دارد. در نتیجه، پراکندگی سرمایه بیشتر است و یک نقشه ساختار یافته سهامداران وجود ندارد.
♦♦ برای آشنایی بیشتر با مفهوم حاکمیت شرکتی، مقاله حاکمیت شرکتی (راهبری شرکتی) چیست؟ را بخوانید.
مدل حاکمیت شرکتی قاره اروپا
مدل حاکمیت شرکتی اروپایی براساس دیدگاه ذینفعان شکل گرفته است. در کشورهای اروپایی مانند ایتالیا یا فرانسه، گروههای سهامدار درصد زیادی از تعداد کل سهامی را که به صورت عمومی معامله میشوند، در اختیار دارند و بیشتر سهام در اختیار شرکتهای خصوصی، پس از آن مؤسسات مالی و در رتبه آخر در اختیار افراد خصوصی است..
مدل اروپایی، یکی از مدلهای حاکمیت شرکتی است که پورتفولیوی دفاعی و متمرکز بر سهام اغلب با تئوری ذینفعان مرتبط میباشد، زیرا فرآیندهای تعاملی با سهامداران را جهت تقویت مشروعیت شرکتها برای انجام فعالیتهای کسب و کاری مهم میداند.
مدل حاکمیت شرکتی قاره اروپا
مدل حاکمیتی ژاپنی
مدل حاکمیت شرکتی ژاپنی از سایر مدلهای حاکمیت شرکتی متفاوتتر است. این مدل به عنوان مدل با هدایت بانک یا بانک محور مشهور است. این مدل مبتنی بر بانک نه تنها دیدگاه سهامداران را نشان میدهد، بلکه مقررات و نقش دخالتی دولت را نیز مهم میداند. الگوهای حاکمیتی تحت دو رابطه حقوقی غالب شکل میگیرد: 1) میان سهامداران، مشتریان، تأمینکنندگان، طلبکاران و اتحادیههای کارگری و 2) میان مدیران میانی و ارشد و سهامداران.
در مدل ژاپنی احساس مسئولیت مشترک و تعادل وجود دارد. واژه ژاپنی”keiretsu” برای این تعادل است که تقریباً به معنای وفاداری بین تأمین کنندگان و مشتریان است. در عمل، این تعادل به شکل حالت دفاعی و بی اعتمادی به روابط تجاری جدید و به نفع روابط قدیمی است.
قانونگذاران ژاپنی نقش بزرگی در سیاستهای شرکتی ایفا میکنند زیرا اغلب سهامداران اصلی شرکتها را مقامات ژاپنی تشکیل میدهند. بانکهای مرکزی و وزارت دارایی ژاپن روابط بین گروههای مختلف را بررسی میکنند و کنترل ضمنی بر مذاکرات دارند.
با توجه به ارتباط متقابل و تمرکز قدرت در میان بسیاری از شرکتها و بانکهای ژاپنی، تعجب آور نیست که شفافیت شرکتی در مدل ژاپنی وجود نداشته باشد. سرمایهگذاران فردی در مقایسه با نهادهای تجاری، دولت و اتحادیهها از اهمیت کمتری برخوردار هستند.
مدل حاکمیت شرکتی ژاپنی
پورتفولیوی دفاعی و متمرکز پورتفولیوی دفاعی و متمرکز بر سهام بر سهام
آخرین مقالات
مدیریت مالی: معنا، اهداف و عملکردها
مقدمه:
تأمین نیازهای مالی و امور مرتبط با آن یکی از اولین و مهمترین الزاماتی است که در دنیای رقابتی امروز، کسبوکارهای مختلف با آن مواجه هستند. بهنوعی میتوان گفت، تمامی فعالیتهای سازمانی به نحوی وابسته به امور مالی است و در صورتی که سازمان از نظر امور مالی با مشکلی مواجه شود، کل حیات سازمان به خطر میافتد. در این مقاله سعی شده تا با مرور اجمالی مفاهیم و تعاریف مرتبط با مدیریت مالی، برخی از مهمترین فرآیندهای مرتبط با این حوزه در سطح بنگاه معرفی و تبیین گردد.
مدیریت مالی؛ تعاریف و مفاهیم:
اگر بخواهیم تعریفی علمی و آکادمیک از مدیریت مالی بیان نماییم، میتوان گفت: «مدیریت مالی به معنای برنامهریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل فعالیتهای مالی، مانند تأمین بودجه و استفاده از وجوه شرکت است. علاوه بر این، اعمال اصول مدیریت عمومی در منابع مالی شرکت، از دیگر مواردی است که در مدیریت مالی انجام میگیرد.»
مدیریت مالی را میتوان کاربرد اصول و مفاهیم اقتصادی برای تصمیمگیری و حل مسئله دانست؛ به بیان ساده میتوان گفت، مدیریت مالی همان اقتصاد کاربردی است که میبایست با بهکارگیری مبانی و مفاهیم اقتصاد خرد و کلان و دیگر مباحث مرتبط با اقتصاد، در مدیریت امور مالی کسبوکار انجام گیرد. بهطورکلی، میتوان مفهوم «مدیریت مالی» را به سه حوزه کلان و در عین حال مرتبط با هم تفکیک نمود:
1. مدیریت مالی کسبوکار: این حوزه که تحت عنوان « Corporate Finance » و یا « Business Finance » نامیده میشود، بر فرآیندهای مالی بنگاههای کسبوکار متمرکز است که در نهایت به اتخاذ تصمیمات مالی در واحدهای تجاری مختلف منجر خواهد شد. از وظایف اصلی یک مدیر مالی، میتوان به حفظ و کنترل نقدینگی شرکت، مدیریت امور مرتبط با استقراض از بانک و انتشار اوراق قرضه و سهام اشاره نمود.
2. سرمایهگذاری: این حوزه بیشتر با قیمتگذاری اوراق بهادار و رفتار بازارهای مالی سروکار دارد. بهعنوان مثال، ممکن است وظیفه یک مدیر سرمایهگذاری شامل ارزشگذاری سهام، انتخاب اوراق بهادار برای یک صندوق بازنشستگی و یا ارزیابی عملکرد سبد سرمایهگذاری شرکت باشد.
3. مؤسسات مالی: این حوزه تا حدی کلانتر از موارد قبلی بوده و بیشتر به شرکتهای مالی نظیر بانکها مربوط میشود.
باید توجه داشت، فارغ از حوزه مدیریت مالی و تفاوتهای کوچک و بزرگ بین آنها، فرآیندهای عمومی در تمامی موارد مشابه بوده و برای مدیریت صحیح آن نیاز به دانش یکسانی است. از مهمترین ویژگیهای مدیریت مالی میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
- دانشی تحلیلی و مبتنی بر اصول اقتصادی است؛
- از دادههای مالی و اطلاعات حسابداری بهعنوان نهاده ورودی تصمیمگیری استفاده مینماید؛
- هدف اصلی آن چگونگی استفاده بهینه از داراییهای مالی و افزایش بهرهوری سرمایهگذاری است؛
- دائماً در حال تغییر است؛
- دارای چشمانداز جهانی است.
تاریخچه مدیریت مالی:
با مرور تغییر و تحولات مدیریت مالی در طی صدسال اخیر، میتوان چنین نتیجه گرفت که این حوزه از مدیریت در سالهای ابتدایی قرن بیستم، بهعنوان یک رشته علمی مستقل ظهور پیدا کرده است. این در حالی است که تا پیش از آن زمان و طی دهههای 1890 و 1900 میلادی، مدیریت مالی جزئی از اقتصاد کاربردی به شمار میرفت. در این دوره با ادغام شرکتهای بزرگ آمریکایی که تحت تأثیر توسعه بازار محصولات پس از احداث راهآهن سراسری صورت پذیرفت، نیمی از تولیدات صنایع تحت کنترل 78 شرکت قرار گرفت. این ادغامها نیازمند سرمایههای هنگفت بود و علاوه بر آن، مدیریت ساختار سرمایه به یکی از وظایف مهم مدیران بدل گردید. لازم به ذکر است، در این دوره زمانی، فرآیند تدوین صورتهای مالی و تجزیهوتحلیل آنها در ابتدای دوران رشد و توسعه بود و ارائه تجزیهوتحلیلهای مالی به سرمایهگذاران متداول نبود.
در دهه ۱۹۲۰ میلادی، صنایع عمده و بزرگ، نظیر فولاد، خودروسازی و صنایع شیمیایی شروع به رشد و توسعه نمودند. با توجه به افزایش حاشیه سود و کاهش موجودی شرکتها به دلیل کاهش قیمت در سالهای 1920 و 1921 میلادی، مسئله ساختارهای مالی اهمیت بیشتری یافت. در واقع، تغییرات قیمتی موجب شد تا شرکتها و صنایع به اهمیت کنترل نقدینگی و ساختار سرمایه واقف گردند.
در ادامه، رکود یا بحران اقتصادی سال 1929 که از نظر مدت زمان و شدت آن در نوع خود بینظیر بود، موجی از ورشکستگی و تجدید ساختار سرمایه را به همراه آورد. نقدینگی بهشدت کاهشیافته و شرکتهای بزرگ با هزینههای ثابت کمرشکن مواجه شدند. این مسائل موجب گردید تا بار دیگر مدیریت مالی سنتی با اقبال شرکتها مواجه شود. این فرآیند با آغاز جنگ جهانی دوم در دهه 1940 تحت تأثیر قرار گرفت و صنایع به سمت سرمایهگذاری در تأمین تقاضای صنایع دفاعی از طریق جذب منابع و حمایتهای مالی دولتی برآمدند که مدیریت مالی را با پیچیدگیهای جدیدی همراه نمود. نخستین سالهای دهه 1950 میلادی، شاهد رشد و شکوفایی سیستم اقتصادی آمریکا است که به موازات آن برخی روشهای پیشبینی بودجههای نقدی ارائه گردید. ابتکارات و ابداعات مدیریت مالی، با کاهش سودآوری شرکتها در طی سالهای دهه 1960 میلادی و سیاستهای انقباضی دولت آمریکا، به سمت ارزیابی مالی طرحهای سرمایهای و تخصیص بهینه منابع مالی متمایل شد که بیشتر متمرکز بر تصمیمات سرمایهگذاری در مدیریت مالی شرکتها بود.
در طی چهل سال اخیر نیز تغییر و تحولات فراوانی در مدیریت مالی رخ داده است که بیشتر معطوف به افزایش رقابتهای جهانی، پیشرفتهای فناورانه، حذف و ابطال برخی از قوانین و مقررات پیشین و نوسانات نرخ ارز است. در مجموع میتوان گفت، با پیدایش صنایع جدید و اقدامات صنایع قدیم در راه دستیابی به تغییرات ناشی از فناوریهای نوین و سازگاری با آنها، مبحث مدیریت مالی نیز با نوآوریهای متعددی روبرو شده است. بهکارگیری فزاینده علوم کامپیوتر و الگوهای جدید ریاضی، پژوهش عملیاتی و اقتصادسنجی، از نوآوریهای مدیریت مالی است که با تشدید فضای رقابتی در طی سالهای اخیر، تقویت شده است و همچنان راه تکامل را میپیماید.
با توجه به آنچه تا کنون گفته شد، سیر تکاملی مدیریت مالی دارای سه ویژگی مهم به شرح زیر است:
1. مدیریت مالی رشتهای نسبتاً جدید و از شاخههای علم مدیریت است.
2. مدیریت مالی آنگونه که در حال حاضر به کار میرود، بر تصمیمگیری استوار است و از ابزارها و روشهای تجزیهوتحلیل دادهها، کامپیوتر، اقتصاد و حسابداری مالی استفاده مینماید.
3. حرکت مستمر و سرعت فزاینده پیشرفتهای اقتصادی، نویدبخش این است که مدیریت مالی نهتنها نقشی مهمتر بر عهده میگیرد؛ بلکه بر سرعت پیشرفت این رشته علمی باز هم افزوده خواهد شد؛ تا بتواند راهگشای مدیران شرکتهایی باشد که همواره با مسائل و چالشهای جدیدی در حوزه مالی و تأمین سرمایه مواجه هستند.
محدوده و عناصر کلیدی مدیریت مالی:
در مدیریت مالی یک کسبوکار، تصمیمات مختلفی پیرامون چگونگی بهرهبرداری از منابع مالی، اعم از داراییهای مالی شرکت و یا منابع مالی خارجی، کنترل جریان نقدینگی و استراتژیهای مرتبط با سرمایهگذاری اتخاذ میگردد. بر این اساس، مهمترین اجزای مدیریت مالی یک کسبوکار را میتوان در موارد زیر خلاصه نمود:
الف) تصمیمات سرمایهگذاری: سرمایهگذاری در داراییهای ثابت و تخصیص بودجه به داراییهای مختلف، تحت عنوان بودجه سرمایه، از مهمترین مواردی است که در مدیریت مالی باید انجام گیرد. سرمایهگذاری در داراییهای فعلی نیز بخشی از تصمیمات سرمایهگذاری است که بهعنوان تصمیمات سرمایه در گردش، شناخته میشود.
ب) تصمیمات مالی: این مورد مربوط به افزایش بودجه از منابع مختلف است که با توجه به شاخصهایی نظیر نوع منبع، دوره تأمین مالی، هزینه تأمین مالی و بازگشت سرمایه انجام میگیرد.
ج) تصمیمگیری در مورد تقسیم سود: مدیر مالی باید نسبت به توزیع سود خالص، تصمیمگیری نماید. بهطورکلی سود خالص به دو بخش «تقسیم سود برای سهامداران» و «سود متعارف» تقسیم میشود. در تصمیمات مرتبط با تعیین سود سهامداران، میزان سود و چگونگی توزیع آن مشخص میگردد. در سود متعارف نیز مبلغ سود خالص، نهایی میشود که این میزان کاملاً وابسته به برنامههای توسعه و تغییرات ساختاری سازمان دارد.
اهداف مدیریت مالی:
بهطورکلی مدیریت مالی مربوط به تأمین، تخصیص و کنترل منابع مالی است؛ بر این اساس، اهداف آن را میتوان چنین برشمرد:
- اطمینان از عرضه منظم و مناسب منابع مالی مرتبط؛
- اطمینان از تحصیل سود کافی برای سهامداران، که به ظرفیت درآمد، قیمت سهام در بازار و انتظارات سهامداران بستگی دارد؛
- اطمینان از استفاده بهینه از منابع مالی (پس از تأمین و تخصیص بودجه، باید نظارت کافی بر چگونگی هزینه آن و بهرهوری بودجه تخصیصی داشته باشیم.)؛
- اطمینان از ایمنی در سرمایهگذاری با توجه به نرخ بازگشت مناسب سرمایه؛
- برنامهریزی یک ساختار صحیح سرمایه از طریق ارائه یک ترکیب صحیح و منصفانه از سرمایه، با هدف برقراری تعادل نسبی بین مجموعه بدهیها و سرمایههای موجود.
عملکردهای مدیریت مالی:
یک مدیر مالی باید بتواند تصمیمات مختلفی در زمینه امور مالی شرکت اتخاذ نماید. بدیهی است، با توجه به تأثیرگذاری برخی از این تصمیمات بر جنبههای مختلف کسبوکار، تصمیمگیری نهایی بهمنظور عدم تعارض و همراستایی با استراتژیهای کلان شرکت، با هماهنگی مدیریت ارشد انجام میگیرد. در این موارد، اطلاعات و برآوردهای مورد نیاز برای تصمیمگیری از سوی مدیریت مالی آماده و در اختیار مدیران ارشد سازمانی قرار خواهد گرفت. در ادامه، برخی از مهمترین وظایف مدیر مالی شرکت معرفی میگردد:
1. برآورد نیاز به سرمایه: یک مدیر مالی باید برآوردی دقیق و جامع نسبت به نیازمندیهای سرمایهای شرکت داشته باشد. این موضوع به هزینههای پیشبینی شده، سود، برنامههای توسعهای آینده و سیاستهای مربوط به آن بستگی دارد. تخمینها بايد به میزان کافي انتخاب شوند تا ظرفيت درآمدی شرکت افزايش یابد.
2. تعیین ترکیب سرمایه: پس از آنکه تخمین سرمایه لازم صورت گرفت، برای ساختار سرمایه نیز باید تصمیمگیری شود. این امر شامل تجزیهوتحلیل ارزش سهام در کوتاهمدت و بلندمدت است. تعیین ساختار و ترکیب سرمایه شرکت، همچنین به نسبت سرمایه متعلق به شرکت و بودجههای اضافی که باید از خارج از شرکت تأمین گردد، بستگی دارد.
3. انتخاب منابع بودجه: یک شرکت برای دریافت بودجه اضافی، گزینههای متعددی پیش روی خود دارد که انتخاب هر یک از آنها بستگی به مزیتهای نسبی و معایب هر منبع و دوره تأمین مالی دارد. برخی از مهمترین منابع بودجهای عبارتند از:
- صدور سهام و اوراق قرضه
- وامهای گرفتهشده از بانکها و مؤسسات مالی
- سپردههای عمومی به شکل اوراق قرضه
4. سرمایهگذاری: مدیر مالی، میبایست برای تخصیص وجوه به شرکتهای سودآور تصمیمگیری نماید تا سطحی حداقلی از امنیت سرمایهگذاری ایجاد گردد. در این صورت، بازگشت سرمایه نیز متناسب با امنیت سرمایهگذاری افزایش مییابد.
5. تعیین سود: تصمیمات سود خالص باید توسط مدیر مالی اتخاذ شود. این امر میتواند با دو روش انجام گیرد:
- اعلام تقسیم سود: که شامل شناسایی نرخ سود سهام و مزایای دیگر، مانند پاداش است.
- سود ذخیرهشده: بخشی از سود شرکت که باید برای چگونگی تخصیص آن تصمیمگیری شود. معمولاً میزان تخصیص سود ذخیرهشده به برنامههای توسعه، نوآوری و تنوع شرکت بستگی خواهد داشت.
6. مدیریت پول نقد: مدیر مالی باید تصمیمات مربوط به مدیریت و کنترل جریان نقدینگی شرکت را اتخاذ نماید. پول نقد برای اهداف مختلف مانند پرداخت دستمزد و حقوق، پرداخت قبض برق و آب، پرداخت به طلبکاران، بدهیهای فعلی، نگهداری سهام کافی، خرید مواد اولیه و غیره مورد نیاز است و به همین دلیل میبایست حداقلی از جریان نقدینگی در کسبوکار وجود داشته باشد.
7. کنترل مالی: مدیر مالی نهتنها باید اقدام به برنامهریزی، تهیه و استفاده از وجوه نماید، پورتفولیوی دفاعی و متمرکز بر سهام بلکه باید بر کنترل امور مالی نیز متمرکز باشد. این موضوع را میتوان با استفاده از تکنیکهای بسیاری نظیر تجزیهوتحلیل نسبت، پیشبینی مالی، کنترل هزینه و سود و . انجام داد.
نقش فناوری در مدیریت مالی؛ ظهور فین تکها:
یکی از شاخصههای زندگی امروز، نفوذ فناوری در تمامی ابعاد و جنبههای زندگی بشر است که موجب تغییر و تحول فراوانی در صنایع و کسبوکارهای مختلف شده است. تشدید رقابت و تغییر ماهوی فضای رقابتی قرن گذشته، شرکتها و بنگاههای اقتصادی را بر آن داشته تا از فناوریهای جدید جهت افزایش کارایی و بهرهوری استفاده نمایند. مرور تجارب شرکتهای موفق چند سال اخیر، نظیر گوگل، اپل و مایکروسافت، گویای اهمیت فناوری بهعنوان یکی از مهمترین عناصر مزیت رقابتی پایدار در جهان امروز است.
مدیریت مالی نیز همواره از نقش رو به افزایش فناوری متأثر گردیده است؛ استفاده از انواع نرمافزارهای مالی و ورود محاسبات کامپیوتری و برنامهریزی ریاضی، از نمونههای ورود فناوری به مدیریت مالی است که در سالهای انتهایی قرن گذشته آغاز گردید. با این وجود، این روند در طی یک دهه اخیر با سرعتی چشمگیر همراه شده است. امروزه فناوری مالی « Financial Technology » که بهاختصار « FinTech » نامیده میشود، از سوی شرکتهای استارتآپی فعال در این زمینه با استقبال مواجه شده است. فناوری مالی از دیدگاه اقتصادی، نوعی صنعت است که از مجموعهای از شرکتها با هدف بهبود عملکرد خدمات مالی با کمک فناوریهای نوین تشکیل شدهاند. به معنای سادهتر، فناوری مالی مترادف با «نوآوری در خدمات مالی» است.
از آنجا که بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران، آینده صنعت بانکداری و نیز مدیریت مالی شرکتهای بزرگ را در گرو رشد چنین استارتآپهایی میدانند، تمایل به سرمایهگذاری در فینتکها افزایش یافته است. بر اساس آمار انتشاریافته، سرمایهگذاری جهانی در فناوری مالی بین سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۴ میلادی تقریباً ۱۲ برابر شده و از ۹۳۰ میلیون دلار به بیش از ۱۲ میلیارد دلار افزایش داشته است. نکته جالبتوجه این است که این میزان نسبت به سال 2013 میلادی با افزایش 4 میلیارد دلاری همراه بوده است.
به نظر میرسد، ترکیب کارآفرینان و فناوران با سرمایهگذاران و مدیران مالی سنتی نسل قبل، قرار است آینده خدمات مالی را تغییر دهند. نسل جدید استارتآپها با هدف نفوذ به قلب صنعت مالی و بانکداری، در حال شکل گرفتن هستند و پیشبینی میشود در طی چند سال آینده مدیریت مالی حداقل در شرکتهای بزرگ و بانکها با تغییر و تحولات فراوانی مواجه شود.
به اعتقاد کارشناسان و متخصصین حوزه فناوری و خدمات مالی، هفت فناوری مهم که قابلیت ایجاد تغییرات در خدمات مالی داشته و شرکتهای مالی و بانکداری میتوانند آنها را بکار گیرند، عبارتند از:
دیدگاه شما