بازار نمیتواند چیزی از شما بگیرد؛ مگر آنکه خود اجازه دهید. وقتی پولی را از دست میدهید یا بیشتر از حد ریسک خود متضرر می شوید، گ درواقع پول خود را به معاملهگری دیگر دادهاید. درنهایت و به هر شکل ممکن، با حس انتقامجوییتان، پدیدآورنده دشمنی میشوید و آن دشمن را رودرروی خود قرار میدهید. اگر فردی هستید که پول خود را به بازار تقدیم کرده است؛ پس، همانی هستید که خود اجازه این کار را به بازار دادهاید و مسئولیتش فقط پای خودتان است. اگر شما از دست خود عصبانی هستید که چرا اجازه دادم آخرین معاملهام اینگونه شود، با اینکه بازار اکنون فرصتی دیگر را مقابل پای شما قرار میدهد، بازهم راضی نمیشوید. از دید روانشناسی، شما فرصت بهدستآمده جدید برای کسب سود را رد میکنید، بهدلیل اینکه هنوز واقعیت آخرین معامله را کاملا نپذیرفته و هضم نکردهاید. در این صورت، با انکار این فرصت جدید، خود را بهخاطر اشتباه اخیر مجازات میکنید. درواقع، نهتنها به بازار برنگشتهاید، بلکه با حس انتقامجویی زادهشده در خود اجازه میدهید که افکارتان به گذشته برگردد و دوباره در همان شرایط قرار تسلط بر روان شناسی معاملات گیرد.
آموزش مبانی بورس؛ مبانی روانشناسی معاملهگری
هنگام معامله در بازارهای مالی، شما کنترلی بر بازار ندارید؛ پس باید روی خودتان تسلط پیدا کنید. راز افراد موفق در بازار سرمایه همین است: آنها بهجای تلاش برای کنترل بازار، برای تسلط بر خودشان تلاش میکنند.
روانشناسی معامله یکی از اصول مهمی است که هر معاملهگری باید به آن توجه داشته باشد. درواقع بهگفته بسیاری از معاملهگران مطرح جهان، در معامله موفق، تنها ۲۰ درصد از فرایند به سبک معاملاتی مناسب و کارامد مربوط است و ۸۰ درصد دیگر به پیروی از اصول صحیح روانشناسی معامله ربط پیدا میکند. با وجود این اهمیت بسیار زیاد، کمتر کسی است که به اصول روانشناسی در معامله بها بدهد.
متأسفانه یکی از ضعفهای بزرگ در بین معاملهگران خُرد در ایران پیروینکردن از اصول صحیح روانشناسی در معامله است که باعث تحمیل ضررهای هنگفت به معاملهگران میشود. در این مطلب، قصد داریم چند توصیه مهم برای تج به معاملهای کارامد به شما ارائه کنیم. بدیهی است که در چنین مطلب کوتاهی، نمیتوان تمام موضوع را پوشش داد؛ اما در صورت پیروی از توصیههای ارائهشده در این مطلب، میتوانید سودآوری و موفقیت خود در بازار سرمایه را افزایش دهید.
پیش از صحبت درباره بازار سرمایه، باید به این درک کلی برسید که شما کنترلی بر روند بازار ندارید. بازار مسیر خود را میرود و شما تنها میتوانید تصمیم بگیرید که آیا وارد معامله بشوید یا نه. تمام اختیار شما پیش از ورود به معامله تمام میشود و بعد از آن، دست نامرئی بازار است که قیمتها را حرکت میدهد. پس برای موفقیت در بازار سرمایه، باید بتوانید پیش از هرچیز بر خودتان مسلط باشید. احتمالا این حرفی است که تمام معاملهگران از آن اطلاع دارند؛ اما کمتر از ۱ درصد آنها به این حرف عمل میکنند. بااینهمه، چگونه میتوان بر خود کنترل داشت؟
۱. تعیین اهداف
پیش از ورود به بازار سرمایه، باید اهداف خود را مشخص کنید. قصد شما از ورود به بازار سرمایه چیست؟ عدهای برای حفظ سرمایه وارد بازار شدهاند؛ و عدهای بهدنبال تغییر شغل هستند و میخواهند بهجای شغل کارمندی معاملهگری در بازار سرمایه را امتحان کنند؛ و عدهای قصد دارند درکنار شغل اصلی خود، با معامله در بازار سرمایه نیز درآمد کسب کنند. جدا از این دلایل، شما نیاز به اهداف مشخص دارید؛ اما اهداف باید چه ویژگیهایی داشته باشند؟
واقعبینبودن
بسیاری از افراد با تأثیرگرفتن از فیلمهای سینمایی یا پیجهای اینستاگرامی، اهداف خود را بسیار بلندپروازانه در نظر میگیرند؛ اما در بازارهای مالی جایی برای رؤیاپردازی نیست. اگر سرمایه اولیه دهمیلیونتومانی دارید، نمیتوانید و نباید هدف خود را رسیدن به سرمایه یکمیلیاردتومانی در یک سال قرار بدهید.
دستیافتنیبودن
فرض کنیم فردی با سرمایه دهمیلیونتومانی قصد دارد در ماه به سود پنجمیلیونتومان برسد. این هدف دستنیافتنی و ناممکن است. اگرچه شاید برحسب اتفاق یا رخدادهایی بتواند در یک یا دو ماه به چنین سودی دست پیدا کند، قطعا نمیتواند این سودآوری را ادامه بدهد. درمقابل، اگر فردی با سرمایه دهمیلیونتومانی قصد دارد به سودآوری پانصدهزار یا حتی یکمیلیونتومانی در ماه برسد، میتوان گفت وی بهدنبال هدفی نسبتا امکانپذیر است. حال بهمرورزمان میتواند به هدفش بالوپر دهد و آن را تا ماهی پنج یا حتی ده میلیون تومان نیز برساند. توصیه مهم به معاملهگران تازهکار این است که حتما از اهداف کوچک و خُرد شروع کنند و بهتدریج اهداف خود را افزایش دهند و همواره نسبت اهداف با سرمایه موجود را مدنظر قرار بدهند.
اندازهگیریپذیر بودن
اهداف شما باید اندازهگیریپذیر باشد؛ اهدافی مانند اینکه «میخواهم موفق باشم» یا «میخواهم کسب سود کنم» مفید نیستند. شما باید در هر لحظه بدانید که در کجای مسیر قرار دارید تا هر لحظه احساس کردید از مسیر خارج شدهاید، تغییر مسیر دهید و به مسیر اصلی بازگردید.
۲. ضررها را دوست داشته باشید
شاید در نگاه اول، این توصیه سادهلوحانه بهنظر برسد و تصور کنید قصد ما طبیعی جلوهدادن ریزشهای بازار است. بااینحال، چه بخواهید و چه نخواهید، ضرر یکی از دوستان شما در تبدیل به معاملهگر موفق است. ضررکردن نباید موجب رنجش شما شود؛ البته هیچکس از ضررکردن خوشحال نخواهد شد. باید توجه کنید که شما برای پیشرفت در بازارهای مالی نیازمند تجربه هستید و هیچ تجربهای مانند تجربه تلخ ازدستدادن پول نمیتواند به شما کمک کند. زمانیکه سود کسب میکنید، هرگز بهدنبال بهبود روش معاملهگری خود نیستید؛ ولی باید هنگام معامله توجه کنید طوری معامله کنید که ضررهای زیاد به شما آسیب خاصی نزند. نکته دیگر اینکه ارزش و بهای این تجربه کاملا به خود شما بستگی دارد. اگر هنگامیکه ضرر کردید علل این ضررها را بررسی نکنید، درواقع، فقط ضرر کرده و از این ضررها هیچ اندوختهای کسب نکردهاید. سپس دوباره معامله میکنید و دوباره همان اشتباه و بازهم ضرر بیشتری میبینید. درحقیقت، پولی که شما از دست دادهاید، در جیب معاملهگرانی است که قبلا از ضررهای خود درس گرفته و روش معاملهگری خود را بهبود بخشیدهاند.
معاملهگر موفق با ضرردهبودن بعضی معاملات کنار میآید و قبول میکند که گاهی معامله ضررده خواهد بود؛ اما معاملهگر ناموفق هنگامیکه معامله وارد ضرر میشود، همواره به امید این باقی خواهد ماند که جهت حرکت بازار تغییر خواهد کرد و به سودآوری خواهد رسید. اکثر افراد این واقعیت ساده را که معاملات گاهی ضررده خواهد بود، به بدترین شکل ممکن یاد میگیرند و پیش از اینکه به این درک برسند، پول زیادی را از دست دادهاند.
اگر پیش از اینکه معاملهای انجام دهید، احتمال ضرردهبودن آن را در نظر نگرفته باشید، احتمالا با ورود معامله به منطقه قرمز، ترس بر شما غلبه خواهد کرد و توانایی فکرکردن صحیح را از دست خواهید داد. مارک داگلاس، نویسنده کتاب تحسینشده «معاملهگر منضبط» میگوید:
معاملههای زیانده را بهمحض درک زیاندهبودن متوقف کنید، پیش از آنکه خسارت جبرانناپذیری به شما بزند.
۳. انعطاف کلید موفقیت
یکی از مشکلات اکثر معاملهگران حتی معاملهگران موفق این است که بهسختی قبول میکنند جهت انتخابی گشان برای معامله اشتباه بوده است. ممکن است شما بعد از روزها تلاش و بررسی چندده سهام مختلف، به نتیجه رسیده باشید که سهام شرکت الف صعودی خواهد بود؛ اما بهمحض شروع معامله، قیمت رو به کاهش میگذارد. احتمالا برای شما سخت است که بپذیرید تمام روزهایی که صرف کردهاید تا این سهم را انتخاب کنید، آورده مثبتی نداشته است. نداشتن انعطافپذیری در چنین مواقعی، میتواند بهای سنگینی برای معاملهگران بههمراه داشته باشد.
انعطافپذیری، تنها درباره معاملهها صادق نیست و معاملهگر موفق درزمینه روش و سبک معاملهگری خود نیز انعطافپذیر است. ممکن است سبک معاملهگری شما برای یک سال بهخوبی عمل کند؛ اما ناگهان متوجه شوید که این روش دیگر بهدرستی گذشته کار نمیکند. ناگفته نماند این اتفاق در بازارهای مالی رایج است. در چنین وضعیتی، باید انعطاف به خرج دهید و سیستم معاملاتی خود را بهروزرسانی کنید. نکتهای که باید بهیاد داشته باشید، این است که همیشه وقت برای سودآوری هست؛ پس با خروج از معاملههای زیانده، میتوانید فرصت بیشتری برای ورود به معامله سودآور داشته باشید.
۴. از قوانین خود تخطی نکنید
هیچچیز بهاندازه تخطی از روش و سبک و قوانین معاملاتی به شما آسیب نمیزند؛ خصوصا اگر این تخطی برایتان سودآور نیز باشد. عدهای میگویند قوانین برای این ایجاد شدهاند که شکسته شوند؛ اما در بازارهای مالی این توصیه میتواند بهسرعت شما را به نابود بکشاند. نظم و انضباط در بازارهای مالی حرف اول را میزند. البته تمام معاملهگران در طول زندگیشان حداقل یکبار با این دوراهی مواجه شدهاند که آیا از قوانین تخطی کنند یا به سبک خود پایبند بمانند؟ جوابی که در این مواقع داده میشود، مرز میان معاملهگر موفق و ناموفق را تعیین میکند.
۵. از معاملههای انتقامی بپرهیزید
معاملهگران، تنها به یک دلیل دست به معامله انتقامجویانه میزنند و آن هم مقصردانستن بازار است. بسیاری از معاملهگران پس از کسب ضرری اندک در معامله، فورا برای جبران آن دست به معاملهای دیگر میزنند. در چنین مواقعی، بسیار کم پیش میآید که معامله جدید سودآور باشد.
اگر شما زمان کافی برای بررسی معامله زیانده اختصاص ندهید، درواقع دوبار ضرر کردهاید: بار اول، زیان ناشی از معامله اول و بررسینکردن ضعفها و دلیلهای اشتباه در معامله که به ازدسترفتن تجربهای ارزشمند منتهی میشود؛ بار دوم، زیان ناشی از معاملهای بیبرنامه که در نهایت به خسارتی مضاعف برایتان تمام میشود.
مارک داگلاس دراینباره میگوید:
بازار نمیتواند چیزی از شما بگیرد؛ مگر آنکه خود اجازه دهید. وقتی پولی را از دست میدهید یا بیشتر از حد ریسک خود متضرر می شوید، گ درواقع پول خود را به معاملهگری دیگر دادهاید. درنهایت و به هر شکل ممکن، با حس انتقامجوییتان، پدیدآورنده دشمنی میشوید و آن دشمن را رودرروی خود قرار میدهید. اگر فردی هستید که پول خود را به بازار تقدیم کرده است؛ پس، همانی هستید که خود اجازه این کار را به بازار دادهاید و مسئولیتش فقط پای خودتان است. اگر شما از دست خود عصبانی هستید که چرا اجازه دادم آخرین معاملهام اینگونه شود، با اینکه بازار اکنون فرصتی دیگر را مقابل پای شما قرار میدهد، بازهم راضی نمیشوید. از دید روانشناسی، شما فرصت بهدستآمده جدید برای کسب سود را رد میکنید، بهدلیل اینکه هنوز واقعیت آخرین معامله را کاملا نپذیرفته و هضم نکردهاید. در این صورت، با انکار این فرصت جدید، خود را بهخاطر اشتباه اخیر مجازات میکنید. درواقع، نهتنها به بازار برنگشتهاید، بلکه با حس انتقامجویی زادهشده در خود اجازه میدهید که افکارتان به گذشته برگردد و دوباره در همان شرایط قرار گیرد.
۶. فعال باشید، نه منفعل
اگر قرار است در بازار برنده یا بازنده باشید، بهتر است برنده یا بازنده فعال باشید. افرادی هستند که پس از معامله، شروع به دعا کردن میکنند که جهت بازار بهسمت دلخواهشان حرکت کند. دعاکردن و امیدداشتن و آرزوکردن بهخودیخود هیچ اشکالی ندارد؛ اما در بازارهای مالی جایی برای امید و آرزو نیست. مشکل از جایی آغاز میشود که ما در بازارهای مالی نیز برمبنای امیدها و آرزوها معامله میکنیم. این مسئله ما را درمقابل عملکردمان منفعل و بیمسئولیت میکند. درنهایت نیز، هنگامیکه جهت بازار برخلاف حرکت مدنظرمان نرفت، هسته معاملاتی، عملکرد حقوقیها، تیم اقتصادی دولت، تحریمهای سازمان ملل، شورشهای هنگ کنگ و کالیفرنیا و. را مسبب ضرر و زیانهایمان میدانیم.
باید هرچه سریعتر دست از آرزوکردن بردارید و بدانید همانطورکه سودهای شما متعلق به هیچکس نیست، مسئول زیانهای شما نیز هیچکس نیست. همانطورکه در ابتدا گفته شد، شما جهت حرکت بازار را کنترل نمیکنید؛ پس باید خودتان را کنترل کنید. همین امروز تصمیم بگیرید که اگر هم قرار است ببازید، بازنده فعال باشید نه کسی که در گوشهای به امید بازگشت بازار نشسته است.
۷. مواظب ترس و طمع باشید
ترس و طمع دو دشمن اصلی انجام معاملات هدفمند و موفق هستند. بازارهای مالی ظرفیت سودآوری و درعینحال زیانرسانی درخورتوجهی دارند. هنگامی که فردی یکمیلیون تومان سود میکند، انتظار دارد بلافاصله یکمیلیون تومان دیگر نیز سود کند و سپس یک میلیون تومان دیگر و. . این طمع مدام افزایش پیدا میکند و اجازه تمرکز را از فرد میگیرد. باید توجه کنید که معامله شما قرار نیست برایتاندخانهای بخرد یا اجارهبهای شما را بپردازد. معامله فقژ قرار است در جهت حرکت بازار حرکت کند و هیچ ارتباطی به نیازهای شما ندارد.
پس روی اهدافتان تمرکز کنید و اجازه ندهید آرزوهای درونیتان شما را از تمرکز روی قیمتها منحرف کند. توجه کنید طمع یکی از راههای سریع برای اشتباهکردن است.
نقطه مقابل طمع، ترس است. اصل مهمی در دنیای بازارهای مالی وجود دارد: معاملهگران تازهکار در بدترین زمان ممکن وارد بازار میشوند. این موضوع دو مسئله بههمراه دارد: ۱. بدبینی عموم مردم به بازارهای مالی؛ ۲. زیان هنگفت این معاملهگران. چرا این اتفاق رخ میدهد؟ هنگامیکه بازارهای مالی حبابوار رشد میکند، در مردم احساس ترس ازدستدادن یا FOMO ایجاد میشود. آنها همواره بین دو ترس سرگرداناند: ۱. هر لحظه در حال ازدستدادن فرصت هستند؛ ۲. ممکن است دیگر برای ورود دیر شده باشد. بااینحال، عدهای هستند که به ترس خود غلبه میکنند و وارد میدان میشوند.
این معاملهگران تازهوارد متوجه نیستند که در حال خرید زیانهای افراد باتجربه هستند. سپس، قیمتها از سقف خود شروع به ریزش میکند و معاملهگران تازهوارد را در خود غرق میکند. مشابه این موضوع در همهجای دنیا دیده شده و شاید معروفترین نمونههای آن سقوط قیمت بیتکوین و سقوط قیمت سهام آمریکا در دهه ۱۹۲۰ باشد.
مجموعه مقالات بیتکوین:
تقریبا نمیتوان معاملهگر تازهکاری را یافت که در ابتدای مسیر خود، متحمل زیانهای هنگفت نشده باشد؛ اما همانطورکه گفته شد، معاملهگر موفق کسی است که از این زیانها درس بگیرد. ترس افراد از معاملهکردن طبیعی است و شاید لازم هم باشد؛ ولی اگر این ترس مدیریت نشود، میتواند معامله پرسود را به معامله پرضرر تبدیل کند. معاملهگر ترسو با مشاهده اندکی نوسان در قیمت، فورا از معامله خارج میشود؛ درحالیکه با کمی صبر میتوانست به سود مطلوبی دست پیدا کند. توجه کنید که ترس از نداشتن اعتمادبهنفس میآید. اگر به خود اعتماد داشته باشید و بدانید همواره به بهترین وجه تصمیم گرفتهاید، هرگز ترسی به خود راه نخواهید داد.
نتیجهگیری
آنچه در این مطلب گفته شد، تنها بخش کوچکی از مبحث روانشناسی معامله بود. در بازارهای مالی، هرگز نباید از دانستن و آگاهی بیشتر خسته شوید و همواره مشتاق خواندن و دانستن اطلاعات جدید باشید؛ اما قطعا خواندن هیچ متن و کتابی بهاندازه بهکاربردن این آموختهها در دنیای واقعی نتیجهبخش نیست.
تسلط بر روان شناسی معاملات
روانشناسی معامله گری- اقلیت برنده ها و اکثریت بازنده ها
1401-06-24 مجتبی لطیفی
مقدمه
بازارهای مالی مانند پازلی هستند که با استفاده از برخی ابزارهای پیشرفته میشود قطعات آن را تکمیل کرد اما نکته مهم این است که باید قطعههای پازل را در جای درست خود قرار دهیم. در واقع حتی اگر شخصی حرفهای آموزش دیده باشد و بررسیهای پیشرفته داشته باشد، تا نتواند این پازل ها را در جای صحیح خود قرار دهد موفق نخواهد شد. چیدن قطعات پازل درکنار هم به روانشناسی و فردیت هر شخص بر میگردد. بنابراین تصمیم گرفته شد که مجموعه مقالاتی تحت عنوان روان شناسی معامله گری منتشر شود که به بررسی جنبه های مختلف این علم پرداخته شود. لازم به ذکر است که این موضوع در بورس ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته است و به نظر نگارنده یکی از مواردی که هر معامله گر در کنار تحلیل تکنیکال، تحلیل تابلوخوانی، فیلترنویسی و تحلیل فاندامنتال باید فرا گیرد مسائل روانشناختی است. در این مقاله به نظم و انضباط شخصی و چگونگی غلبه کردن بر ترس های رفتاری پرداخته خواهد شد.
اقلیت برنده ها، اکثریت بازنده ها
بیش از 90 درصد معاملهگرها، روزانه ضرر میکنند و کسانی به سودهای مستمر روزانه و ماهانه میرسند که نگرشی بر اساس انضباط ذهنی و شخصیت شناسی داشته باشند.
افرادی که در زمینه بازارهای مالی از مشاوره و معرفی سهم ها توسط مشاوران (تحت عنوان سیگنال فروشی یا کانال VIP) استفاده میکنند نمی توانند سود کامل را کسب کنند (در صورتی که در بهترین حالت، مشاوره درستی داده شده باشد) زیرا هر شخص نسبت به فرد دیگر، در سطوح متفاوتی از خودشناسی است و این خودشناسی در مدیریت کردن پوزیشن ها تأثیر بسیاری دارد.
معامله گر های موفق پشت سیستم سحر و جادو نمی کنند بلکه نکته مشترک تمامی برنده ها، نظم شخصی، خویشتن داری و انعطاف پذیر بودن ذهن آنهاست بدین صورت که آنها استراتژی های خاصی ندارند بلکه ذات بازار را درک کرده اند که باعث افزایش اعتماد به نفس و کاهش ترس شان شده است.
یکی دیگر از نکات مشترک که بین دو گروه اقلیت و اکثریت وجود دارد استرس ضرر کردن است که اقلیت به سمت مباحث روانشناختی حرکت کرده و با شناخت خود جریان معاملاتی خود را بهبود داده اند (که البته این مورد در باهوشترین افراد هم چندین سال طول کشیده است) و اکثریت که بیشتر کنترل بیرونی دارند حرکت مارکت را اشتباه میدانند نه تحلیل خود را.
مورد دیگری که در اکثریت منابع تاکید میشود این است که معاملهگر نباید در فشار مالی باشد تا بتواند با تمرکز کافی معامله کند و هر معامله غلط مهری به اتمام زندگیاش نباشد. در غیر این صورت معاملهگر با اضطراب و استرس پا به مارکت گذاشته و اگر هم سودی کسب کند سریعاً از دست خواهد داد و شرایط رفتهرفته بدتر خواهد شد.
نظم شخصی، خویشتنداری، کنترل احساسات و انعطافپذیر بودن ویژگی ذاتی هر فرد نیست بلکه ویژگیهایی است که انسان در طول مسیر زندگی خود با سعی و خطا به دست می آورد که البته هزینه گزافی هم برای این مورد میپردازد و نهایت چیزی که به دست میآورند فردیت و الگوی فکری شخصی است.
هیچ معاملهگری موفق نمیشود مگر اینکه به حالتی برسد که بتواند از رفتار هیجانی جلوگیری کند، خطاهای مغز را کنترل کند و نظم شخصی داشته باشد.
افراد موفق از همان اول موفق نبوده اند بلکه در طول زمان به صورت سعی و خطا به مارکت تسلط پیدا میکنند.
داشتن نظم شخصی در مدیریت پوزیشن ها و کنترل کردن هیجانات در حرکات غیرمنتظره بسیار حیاتی است که رفته رفته در شخصیت خود فرد هم تأثیر میگذارد به صورتی که اعتمادبهنفس فرد افزایش یافته و موجب میشود فرد دور از مارکت نیز شخصیت خویشتنداری داشته باشد.
هرچقدر ویژگی های منفی نظیر نداشتن نظم، احساسی بودن و رفتار هیجانی در فرد به پایینترین حد خود برسد باعث افزایش اعتمادبهنفس شده و همیشه فرد رفتار مناسب را برای هر شرایطی نشان میدهد و با بالا رفتن اعتمادبهنفس، ترس و اضطراب فرد معاملهگر پایین میآید.
معاملهگر باید الگوی فکری مناسبی برای خود داشته باشد. نباید بهگونهای باشد که برای حرفهای خود و تحلیلهای خود دنبال تائید از معاملهگرهای دیگر یا سایر افراد باشد و باید عزتنفس خود را همراه با اعتمادبهنفس افزایش دهد تا بتواند به معاملهگری قهار تبدیل شود.
دقت شود که عزتنفس یعنی فرد به خود و فردیت خود باور داشته باشد ولی اعتمادبهنفس یعنی فرد در انجام کاری حرفهای باشد بهطوریکه گویا برای این کار زاده شده است.
افراد معاملهگر در ذهن خود فلسفهای برای زندگی کردن و فکر کردن بایستی داشته باشند یعنی چارچوبی برای خود داشته باشد و با رعایت کردن آن قوانین، باعث بالا رفتن اعتماد به خود و رسیدن به فردیت شوند. درواقع این رفتار حیاتیترین موضوع برای رسیدن به سود مستمر در مارکت و باقی ماندن در مارکت است.
منطقی است که انسان هنگام شکست همهچیز را کنار گذاشته و به داراییهای خود فکر کند چون هنوز زنده و سالم است و میتواند فکر کرده و تصمیم بگیرد و در آن موقع است که میفهمد قدرت تعقل مهمترین دارایی است که دارد.
اگر اشتباهی میکنید یا در معاملهای ضرر میکنید نباید خود را تنبیه کنید. بلکه صرفاً باید آن را قبول کنید و با قبول کردن باخت دیگر ترسی برای شما وجود نخواهد داشت و باعث میشود دیدتان به مارکت تغییر یابد
شکست خوردن و از دست دادن همهچیز باعث میشود فرد قوی شود چون دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد درنتیجه ترسی ندارد و هنگامیکه انسان چیزی برای از دست دادن نداشته باشد قوی میشود. این نوع بینش بیشتر شبیه اجباری بودن است چون دیگر انتخابی جز قوی شدن و تغییر الگوی فکری برای فرد باقی نمیماند و باعث میشود دیگر استرسی برای از دست دادن چیزهایی که دارد نداشته باشد و این شکستها و قوی شدنها باعث میشود تا انسان به خودشناسی برسد.
خلاصه:
تحلیل کردن کار راحتی است اما ترید کردن به خاطر اینکه ترس از دست دادن دارایی دارد کمی دشوار به نظر میرسد که فرد باید در این مورد کمی سنجیده عمل کرده و خویشتندار باشد و اشتباه خود را بپذیرد. این موارد ویژگی های اکتسابی نیستند که از ابتدا در فرد وجود داشته باشد و یادگرفتن این موارد به تجربه، تمرین و تکرار زیادی نیاز دارد. به همین دلیل، اکثر معاملهگرهای بازنده در 2 الی 3 سال اول معاملهگری خود، از بازار خارج میشوند چون ممکن است در فشار های مالی باشند یا هم این بازار زمین بازیشان نباشد. اما افرادی که به ثبات و پایداری میرسند قطعاً بعد از مدتها به الگوی فکری ثابتی در مارکت دست پیدا میکنند. ممکن است برخی در طول معاملهگری خود بارها همه چیز را از دست داده و دوباره از نو شروع کنند اما به خاطر اینکه هر بار آمادهتر و با دقت بیشتری ظاهر میشوند احتمال خطای خود را کمتر میکنند و به این نتیجه میرسد که همیشه مارکت ها در حال ریزش نیستند و روزهای تسلط بر روان شناسی معاملات خوب خواهد آمد و مهم آن است که برآیند معاملات او در روزهای مثبت و منفی، نسبت به سایر بازارهای موازی بهتر باشد.
تسلط کامل بر احساسات در عرصه معامله گری فارکس
وضعیت ذهنی و روانی معاملهگر تأثیر جدی بر نتیجه معاملات و عملکرد او در بازار دارد.
احساسات و غرایز انسانی به راحتی میتوانند عملکرد معاملهگر را تحت تأثیر قرار دهند و حتی بهترین استراتژیها و تحلیلهای معاملاتی را بیاثر کنند.
هر معاملهگری باید بداند چگونه احساسات خود را تشخیص دهد و در سریعترین زمان ممکن آنها را کنترل کند.
شما به عنوان معاملهگر همیشه با چهار حس مخرب درگیر خواهید بود و حتی اگر به سطح حرفهای معاملهگری هم برسید باز هم با این چهار حس مواجه خواهید شد.
حس طمع، ترس، امید و پشیمانی همیشه با شما همراه خواهند بود. زمان نمیتواند کمکی برای مقابله با این چهار حس بکند، اما اگر یاد بگیرید که این احساسات را در زمان معامله تشخیص دهید، میتوانید آنها را کنترل کنید.
کنترل این چهار حس مخرب باعث خواهد شد تا شما از ورود به معاملات غیرمنطقی یا تغییر بدون دلیل دستورات حد ضرر و حد سود و حتی تغییر بیمورد حجم معامله خودداری کنید.
اگر معاملهگری نتواند ذهن و احساسات خود را کنترل کند، با تصمیمات اشتباه و احساسی زمینه را برای اخراج خود از بازار فراهم خواهد کرد.
همه ما با مفهوم طمع آشنا هستیم. تمایل بیش از حد انسان به تصاحب پول یا ثروت همان طمع است.
در حرفه معاملهگری طمع میتواند در شکل انتظارات غیر واقعی از بازار ظاهر شود. به این صورت که معاملهگر خواسته غیر واقعی از معاملات داشته باشد.
اگر شما هم در حین فعالیت در بازار احساس کنید که از معامله انتظار سود غیرمعمولی دارید و یا میخواهید سریع سود کنید، مطمئن باشید که طمع به سراغ شما آمده است.
از اولین پیامدهای طمع، تغییر حجم معاملات است، به این صورت که شما ریسک معاملات را بالا میبرید.
تشخیص چنین حسی کار سختی نیست. اگر احساس کردید مشکلی با افزایش ریسک معاملات ندارید، بدانید که طمع موجب زیان و ضرر شما خواهد شد.
هر چقدر هم که استراتژی شما سفت و سخت باشد، حس طمع میتواند شما را متقاعد کند که بیخیال سیستم معاملاتی شوید!
هر چند حرف زدن از تشخیص طمع کار آسانی است، اما در عمل شاید معاملهگر حتی متوجه این حس هم نباشد.
به طور مثل شاید معامله باز با سود خوبی داشته باشید و به آن نگاه کنید و فکر کنید که با باز نگهداشتن آن چقدر دیگر هم میتوانید سود کنید.
اما به طور حتم فراموش خواهید کرد که سود معامله باز قطعی نیست!
یعنی این سود اگر تثبیت نشود، میتواند به راحتی از دست برود و حتی معامله سود ده به معامله زیان ده تبدیل شود.
یعنی تا وقتی معامله بسته نشده، سود ده یا زیان ده بودن آن مشخص نیست!
بسیاری از معاملهگران با نگاه کردن به لیست معاملات باز خود دچار اشتباه میشوند.
آنها فکر میکنند که سود یا زیان معاملات قطعی است.
تسلط کامل بر احساسات در عرصه معامله گری فارکس
همین تصور غلط باعث میشود تا معاملهگران با زیر پا گذاشتن سیستم معاملاتی خود دست به تغییر دستورات حد ضرر و حد سود بزنند.
همین حس طمع به راحتی عملکرد معاملهگر را زیر سؤال میبرد.
دیده شده که معاملهگر با نزدیک شدن بازار به حد سود او، طمع کرده و حد سود را دوباره تغییر داده و در فاصله دور تری از اهداف قبلی قرار داده است.
در اکثر مواقع چنین کاری تنها باعث سود کمتر میشود!
خروج از معاملهای که سود خوبی را نشان میدهد کار سختی است.
در حقیقت معامله را باید دقیقاً زمانی بست که سود خوبی دارد و وضعیت معامله هم امیدوار کننده است.
بسیاری از معاملهگرانی که با سود کمتری از بازار خارج میشوند (در مقایسه با حد سود اولیه معامله)،
افرادی هستند که معامله را بیش از حد معمول باز نگه داشتهاند، حد سود را تغییر دادهاند و یا اهداف غیر واقعی برای معامله تعیین کردهاند.
همه این عوامل نتیجه حس طمع است!
همه معاملهگران حرفهای و تازه کار در دورهای از کار خود دچار ترس میشوند.
ترس میتواند اثرات خوب و بد داشته باشد، بر خلاف حس طمع که همیشه به ضرر معاملهگر است.
ترس حس قویتری است. ترس یک واکنش غریزی برای حفظ بقاست. ترس از دست دادن پول میتواند هم خوب باشد و هم بد.
به همین دلیل در مواجه با حس ترس، معاملهگر باید به دنبال حفظ توازن باشد.
ترس از دست دادن حساب معاملاتی واقعی باعث میشود تا معاملهگر در تمامی معاملات خود از حد ضرر استفاده کند.
در این مورد ترس به نفع معاملهگر عمل میکند. اما ترس میتواند علیه معاملهگر هم باشد.
معاملهگری که ترسیده به احتمال زیاد از ورود به بازار خودداری خواهد کرد و فرصتها را از دست خواهد داد.
یکی از عوامل دیگری که موجب ترس معاملهگر میشود، ریسک بیش از حد در معاملات است.
به طور کلی برای مدیریت حس ترس باید دو کار انجام دهید:
اول باید درک کنید که معامله قبلی شما تأثیری بر نتیجه معامله بعدی نخواهد داشت.
دوم، باید میزان حجم معاملهای که با آن راحت هستید را پیدا کنید.
گوش دادن به اخبار یا گزارشهای اقتصادی هم میتواند معاملهگران را بترساند.
اخبار و گزارشهای اقتصادی میتوانند معاملهگر را متقاعد کنند که وارد معامله جدیدی شود،
یا معامله فعلی را ببندد، بدون اینکه اصلاً توجهی به وضعیت تکنیکال بازار داشته باشد.
در حقیقت بررسی اخبار و گزارشهای اقتصادی امری ضروری است،
اما چنین اطلاعاتی برای ورود لحظهای به بازار یا بستن معاملات فعلی کاربردی ندارند.
امید حس خطرناکی برای معاملهگر است.
شاید درک و تشخیص این حس کار سختی برای معاملهگر باشد، چونکه به طور کلی حس امید، حس خوبی است.
اما در حرفه معاملهگری حس امید میتواند کشنده باشد.
امید به این معنی است که شخص انتظار دارد که اتفاقی بیفتد.
وقتی معاملهگر تحت تأثیر حس امید معامله میکند، معمولاً به این نتیجه میرسد که حتماً سود خواهد کرد.
شاید این حس باعث شود تا معاملهگر دستور حد ضرر را تغییر دهد و یا اصلاً دستورات حد ضرر را حذف کند!
چونکه معاملهگر امید دارد که بازار به نفع او تغییر خواهد کرد.
حس امید میتواند به حس طمع تغییر یابد و معاملهگر به سودهای سریع یا غیر واقعی امیدوار شود.
در بهترین حالت معاملهگری که به آینده امید دارد با سودهای کمتری از بازار خارج خواهد شد.
در واقع وقتی معامله سود خوبی دارد، معاملهگر به امید سودهای بیشتر از بستن آن خودداری خواهد کرد.
اینکه معاملهگر امیدوار باشد هر معاملهای که باز میکند با سود بسته خواهد شد، دیدگاه غلطی است.
امیدوار بودن به معاملات میتواند احساسات دیگری را هم زنده کند.
معاملهگری که به یک معامله امید دارد، اگر با زیان از بازار خارج شود، دچار سرخوردگی خواهد شد.
ناراحتی، خشم و پشیمانی از پیامدهای امید واهی است.
معاملهگر باید همیشه دیدگاه واقعبینانه داشته باشد و کاملاً درک کند که هر معاملهای قرار نیست در بهترین سناریو بسته شود.
در عملکرد معاملهگران موفق و حرفهای همیشه شاهد ترکیبی از معاملات سود ده و زیان ده هستیم.
این برآیند معاملات است که اهمیت دارد، نه نتیجه تک تک معاملات.
پشیمانی
حس پشیمانی زمانی به سراغ معاملهگر میآید که معاملهای را با زیان بسته باشد
و یا اینکه فرصت معاملاتی خوبی را از دست داده باشد.
معمولاً حس پشیمانی نتیجه احساساتی مثل طمع و ترس است که در بالا آنها را بررسی کردیم.
معاملهگران تازه کار بیش از حد به معاملات قبلی خود تمرکز میکنند.
هر معاملهگری باید این حقیقت را درک کند که هیچگاه دو معامله یکسان نخواهند بود.
به همین دلیل توجه بیش از حد به معاملات قبلی کار بیهودهای است.
نتیجه معامله قبلی تأثیری بر معاملات بعدی شما ندارد.
شما هیچ وقت نمیتوانید نتیجه معاملات قبلی خود را تغییر دهید،
اما میتوانید با ارزیابی آنها از اشتباهاتی که قبلاً انجام دادهاید خودداری کنید.
معاملهگر همیشه باید در لحظه زندگی کند و به معاملات بعدی تمرکز کند.
حس پشیمانی میتواند باعث شود تا معاملهگر بعد از دست دادن فرصت معاملاتی وارد بازار شود.
اگر فرصت از دست رفت و وارد بازار شدید به احتمال زیاد نسبت ریسک به ریوارد غیرمنطقی خواهد بود.
در واقع وقتی فرصت معاملاتی از دست رفت، ورود به معامله کار را دشوار میکند و سود کردن از چنین معاملهای کار سختی خواهد تسلط بر روان شناسی معاملات بود.
معاملهگران حرفهای به جای اینکه حسرت فرصت از دست رفته را بخورند، منتظر میمانند و بازار را بررسی میکنند، تا شاید فرصت معاملاتی دیگری پیدا کنند.
در رابطه با این مقاله پیشنهاد میکنیم کتاب صوتی ۷ گناه نا بخشودنی در معامله گری دکتر اناری را گوش بدهید برای دانلود این مقاله اینجا کلیک کنید
تسلط بر روان شناسی معاملات
روانشناسی معامله گری- اقلیت برنده ها و اکثریت بازنده ها
1401-06-24 مجتبی لطیفی
مقدمه
بازارهای مالی مانند پازلی هستند که با استفاده از برخی ابزارهای پیشرفته میشود قطعات آن را تکمیل کرد اما نکته مهم این است که باید قطعههای پازل را در جای درست خود قرار دهیم. در واقع حتی اگر شخصی حرفهای آموزش دیده باشد و بررسیهای پیشرفته داشته باشد، تا نتواند این پازل ها را در جای صحیح خود قرار دهد موفق نخواهد شد. چیدن قطعات پازل درکنار هم به روانشناسی و فردیت هر شخص بر میگردد. بنابراین تصمیم گرفته شد که مجموعه مقالاتی تحت عنوان روان شناسی معامله گری منتشر شود که به بررسی جنبه های مختلف این علم پرداخته شود. لازم به ذکر است که این موضوع در بورس ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته است و به نظر نگارنده یکی از مواردی که هر معامله گر در کنار تحلیل تکنیکال، تحلیل تابلوخوانی، فیلترنویسی و تحلیل فاندامنتال باید فرا گیرد مسائل روانشناختی است. در این مقاله به نظم و انضباط شخصی و چگونگی غلبه کردن بر ترس های رفتاری پرداخته خواهد شد.
اقلیت برنده ها، اکثریت بازنده ها
بیش از 90 درصد معاملهگرها، روزانه ضرر میکنند و کسانی به سودهای مستمر روزانه و ماهانه میرسند که نگرشی بر اساس انضباط ذهنی و شخصیت شناسی داشته باشند.
افرادی که در زمینه بازارهای مالی از مشاوره و معرفی سهم ها توسط مشاوران (تحت عنوان سیگنال فروشی یا کانال VIP) استفاده میکنند نمی توانند سود کامل را کسب کنند (در صورتی که در بهترین حالت، مشاوره درستی داده شده باشد) زیرا هر شخص نسبت به فرد دیگر، در سطوح متفاوتی از خودشناسی است و این خودشناسی در مدیریت کردن پوزیشن ها تأثیر بسیاری دارد.
معامله گر های موفق پشت سیستم سحر و جادو نمی کنند بلکه نکته مشترک تمامی برنده ها، نظم شخصی، خویشتن داری و انعطاف پذیر بودن ذهن آنهاست بدین صورت که آنها استراتژی های خاصی ندارند بلکه ذات بازار را درک کرده اند که باعث افزایش اعتماد به نفس و کاهش ترس شان شده است.
یکی دیگر از نکات مشترک که بین دو گروه اقلیت و اکثریت وجود دارد استرس ضرر کردن است که اقلیت به سمت مباحث روانشناختی حرکت کرده و با شناخت خود جریان معاملاتی خود را بهبود داده اند (که البته این مورد در باهوشترین افراد هم چندین سال طول کشیده است) و اکثریت که بیشتر کنترل بیرونی دارند حرکت مارکت را اشتباه میدانند نه تحلیل خود را.
مورد دیگری که در اکثریت منابع تاکید میشود این است که معاملهگر نباید در فشار مالی باشد تا بتواند با تمرکز کافی معامله کند و هر معامله غلط مهری به اتمام زندگیاش نباشد. در غیر این صورت معاملهگر با اضطراب و استرس پا به مارکت گذاشته و اگر هم سودی کسب کند سریعاً از دست خواهد داد و شرایط رفتهرفته بدتر خواهد شد.
نظم شخصی، خویشتنداری، کنترل احساسات و انعطافپذیر بودن ویژگی ذاتی هر فرد نیست بلکه ویژگیهایی است که انسان در طول مسیر زندگی خود با سعی و خطا به دست می آورد که البته هزینه گزافی هم برای این مورد میپردازد و نهایت چیزی که به دست میآورند فردیت و الگوی فکری شخصی است.
هیچ معاملهگری موفق نمیشود مگر اینکه به حالتی برسد که بتواند از رفتار هیجانی جلوگیری کند، خطاهای مغز را کنترل کند و نظم شخصی داشته باشد.
افراد موفق از همان اول موفق نبوده اند بلکه در طول زمان به صورت سعی و خطا به مارکت تسلط پیدا میکنند.
داشتن نظم شخصی در مدیریت پوزیشن ها و کنترل کردن هیجانات در حرکات غیرمنتظره بسیار حیاتی است که رفته رفته در شخصیت خود فرد هم تأثیر میگذارد به صورتی که اعتمادبهنفس فرد افزایش یافته و موجب میشود فرد دور از مارکت نیز شخصیت خویشتنداری داشته باشد.
هرچقدر ویژگی های منفی نظیر نداشتن نظم، احساسی بودن و رفتار هیجانی در فرد به پایینترین حد خود برسد باعث افزایش اعتمادبهنفس شده و همیشه فرد رفتار مناسب را برای هر شرایطی نشان میدهد و با بالا رفتن اعتمادبهنفس، ترس و اضطراب فرد معاملهگر پایین میآید.
معاملهگر باید الگوی فکری مناسبی برای خود داشته باشد. نباید بهگونهای باشد که برای حرفهای خود و تحلیلهای خود دنبال تائید از معاملهگرهای دیگر یا سایر افراد باشد و باید عزتنفس خود را همراه با اعتمادبهنفس افزایش دهد تا بتواند به معاملهگری قهار تبدیل شود.
دقت شود که عزتنفس یعنی فرد به خود و فردیت خود باور داشته باشد ولی اعتمادبهنفس یعنی فرد در انجام کاری حرفهای باشد بهطوریکه گویا برای این کار زاده شده است.
افراد معاملهگر در ذهن خود فلسفهای برای زندگی کردن و فکر کردن بایستی داشته باشند یعنی چارچوبی برای خود داشته باشد و با رعایت کردن آن قوانین، باعث بالا رفتن اعتماد به خود و رسیدن به فردیت شوند. درواقع این رفتار حیاتیترین موضوع برای رسیدن به سود مستمر در مارکت و باقی ماندن در مارکت است.
منطقی است که انسان هنگام شکست همهچیز را کنار گذاشته و به داراییهای خود فکر کند چون هنوز زنده و سالم است و میتواند فکر کرده و تصمیم بگیرد و در آن موقع است که میفهمد قدرت تعقل مهمترین دارایی است که دارد.
اگر اشتباهی میکنید یا در معاملهای ضرر میکنید نباید خود را تنبیه کنید. بلکه صرفاً باید آن را قبول کنید و با قبول کردن باخت دیگر ترسی برای شما وجود نخواهد داشت و باعث میشود دیدتان به مارکت تغییر یابد
شکست خوردن و از دست دادن همهچیز باعث میشود فرد قوی شود چون دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد درنتیجه ترسی ندارد و هنگامیکه انسان چیزی برای از دست دادن نداشته باشد قوی میشود. این نوع بینش بیشتر شبیه اجباری بودن است چون دیگر انتخابی جز قوی شدن و تغییر الگوی فکری برای فرد باقی نمیماند و باعث میشود دیگر استرسی برای از دست دادن چیزهایی که دارد نداشته باشد و این شکستها و قوی شدنها باعث میشود تا انسان به خودشناسی برسد.
خلاصه:
تحلیل کردن کار راحتی است اما ترید کردن به خاطر اینکه ترس از دست دادن دارایی دارد کمی دشوار به نظر میرسد که فرد باید در این مورد کمی سنجیده عمل کرده و خویشتندار باشد و اشتباه خود را بپذیرد. این موارد ویژگی های اکتسابی نیستند که از ابتدا در فرد وجود داشته باشد و یادگرفتن این موارد به تجربه، تمرین و تکرار زیادی نیاز دارد. به همین دلیل، اکثر معاملهگرهای بازنده در 2 الی 3 سال اول معاملهگری خود، از بازار خارج میشوند چون ممکن است در فشار های مالی باشند یا هم این بازار زمین بازیشان نباشد. اما افرادی که به ثبات و پایداری میرسند قطعاً بعد از مدتها به الگوی فکری ثابتی در مارکت دست پیدا میکنند. ممکن است برخی در طول معاملهگری خود بارها همه چیز را از دست داده و دوباره از نو شروع کنند اما به خاطر اینکه هر بار آمادهتر و با دقت بیشتری ظاهر میشوند احتمال خطای خود را کمتر میکنند و به این نتیجه میرسد که همیشه مارکت ها در حال ریزش نیستند و روزهای خوب خواهد آمد و مهم آن است که برآیند معاملات او در روزهای مثبت و منفی، نسبت به سایر بازارهای موازی بهتر باشد.
کتاب معاملات روزانه به زبان ساده: راهنمای مبتدیان در تاکتیک ها و ابزارهای معاملاتی، مدیریت پول، نظم و انضباط و روانشناسی معاملات
ناشر: آدینه
تاریخ نشر: 1400
تعداد صفحه: 128
شابک: 978-622-7198-20-1
قطع کتاب: رقعی
نوع جلد: شومیز
وزن: 155 گرم
رتبه فروش: #54629 (مشاهده پرفروش ترین ها)
موجودی: 50 جلد در انبار موجود است.
جان مورفی، کامیار فراهانی فرد (مترجم)، رضا قاسمیان لنگرودی (مترجم)، ساناز قهقرایی زمانی (ویراستار) جان مورفی
درباره کتاب معاملات روزانه به زبان ساده: راهنمای مبتدیان در تاکتیک ها و ابزارهای معاملاتی، مدیریت پول، نظم و انضباط و روانشناسی معاملات
معامله گران متوسط ممکن است از مرور طیف وسیعی از استراتژی های کلاسیک بهره مند شوند که معامله گران خرد غالبا از آنها استفاده می کنند. اگر خود را یک معامله گر تازه کار نمی دانید، پس بهتر است که این کتاب را مطالعه کنید.
دیدگاه شما