بهکارگیری تفکر طراحی در راهاندازی کسبوکار
رضایت و خوشحالی مشتریان، امروزه یکی از بزرگترین چالشهای پیش روی کسبوکارهای نوپا است. کسبوکارهایی نوآور که ارزشی متمایز ارائه میکنند و درعینحال از محدودیت منابع رنج میبرند لذا سرمایه اصلی آنان مشتریان متعهد و وفادار هستند؛ اما در چنین بازار رقابتی که امروز شاهد آن هستیم، خشنودسازی مشتریان کار چندان راحتی نیست. هر کسبوکاری بنا به توانایی خود و شرایطی که در آن قرار دارد، در این زمینه تلاشهایی انجام میدهد؛ اما چگونه میتوان این رکن اساسی را در کسبوکار فرهنگسازی کرد و بهگونهای در بطن شرکت و کارکنانش جاری ساخت؟
تفکر طراحی مفهومی نسبتاً جدید در مدیریت است که در جهت رفع این مشکل مطرح شده است. این مفهوم روشی است که توسط طراحان برای حل مشکلات پیچیده استفاده میشود و راهحلهای مطلوب برای مشتریان را پیدا میکند. طرز تفکر طراحی بر مشکل تمرکز نمیکند بلکه بر راهحل و اقدام به سمت ایجاد آینده متمرکز است. در حقیقت تفکر طراحی بر منطق، تخیل، شهود و استدلال سیستماتیک تمرکز میکند تا بتواند امکانات موردنظر خود را کشف نماید و نتایج دلخواه را به نفع کاربر نهایی (مشتری) ایجاد کند. تفکر طراحی میتواند به عنوان رشته ای تعریف شود که از حساسیت طراحان و روشهای آنان برای مطابقت با نیازهای افراد و بررسی امکانپذیری استراتژی در کسبوکار تشکیل میشود و در نهایت منجر به ارزشدهی به مشتری و فرصتهای بازار میگردد. (تفکر طراحی مساوی است با حساسیت و بینش خاص طراحان + تخصص مدیران برای ایجاد استراتژی مطلوب).
تفکر طراحی با اعمال نوآوری متمرکز بر انسان، با درک نیاز مشتریان یا کاربران به صورت غیررسمی آغاز میشود. “جین لیدتکا میگوید: امنترین منبع ایدههای جدید که دارای مزیت رقابتی واقعی و درنتیجه حاشیه سود بالاتر هستند، نیازهای غیررسمی مشتریان است.” صمیمیت با مشتری (دانش عمیق از مشتریان و مشکلات آنها) کمک میکند تا این نیازها را کشف کنید. در تفکر طراحی ما عدم اطمینان و تجارت با یک استراتژی متعادل ریسک نوآوری را کاهش میدهیم؛ اما چگونه؟ توجه داشته باشید که ما گروهی از مشتریان را به عنوان نمونه بررسی میکنیم؛ در این روند یادگیری از مشتریان، ارزیابی و اصلاح مفاهیم موردنظر صورت میگیرد. واضح است تولید محصول یا ارائه خدمت به این صورت کارآمدتر خواهد بود. متفکران طراحی بر روی بینش مشتری از تجربیات واقعی، نه فقط دادههای تاریخی و تحقیقات بازار متکی هستند.
حال که تا حدودی با مفهوم تفکر طراحی آشنا شدیم، به بررسی تفکر طراحی در کسبوکار و کارآفرینی میپردازیم. رویکرد موردنظر در این قسمت نقشی است که این مفهوم در ایجاد استراتژی و تشخیص فرصتهای کارآفرینانه ایفا میکند.
شناخت یک فرصت کسبوکار، کاری هیجانانگیز است و ما بهطور غریزی میخواهیم نسبت به هر کس دیگری در این امر پیشقدم باشیم؛ بنابراین برای کسب این هدف نیازمند استراتژی صحیح و مدل مناسب کسبوکار هستیم. اگر ما بدون توجه به راهنماهای اینچنینی، سرمان گرم کار خودمان باشد، پس از طی مدتی سکان کشتی از اختیار ما خارج میشود و در واقع هیچ دلیل روشنی برای آنچه انجام میدهیم یا جایی که میخواهیم برویم نداریم. رشد اتفاق میافتد، کارهای عملیاتی با ضرباتی شلاق گونه ما را بیدار میکنند و در نهایت وحشتزدگی حس مشترک چنین کسبوکارهایی است. برای اجتناب از این مارپیچ رو به پایین، ما باید هیجانات را مهار کنیم و انرژی خود را به سمت برنامهریزی هوشمندانه و هدفمند هدایت نماییم.
اولین گام مهم این است که بهطور واضح فرصت کسبوکار را مشخص کنید. فرض میکنیم که شما با تجزیه و تحلیل SWOT (قدرت، ضعف، فرصتها، تهدیدات) و ارزیابی چشمانداز رقابتی، دو ابزار رایج و مهم مورد استفاده برای شناسایی و بیان فرصتهای تجاری آشنا هستید. اگر تازهکار هستید، جستجو در اینترنت در این شرایط هزاران نتیجه مفید خواهد داشت. هدف این است که ابزارهای تفکر طراحی را شناخته و نسبت به استفاده از آن تشویق شوید. تفکر طراحی با عمقی کردن بینش شما به مسائل موجب تعریف مجدد یا توسعه استراتژی کسبوکارتان خواهد شد.
ابتدا SWOT و تجزیه و تحلیل رقابتی خود را انجام دهید، زیرا آنها به شما اطلاعاتی را میدهند که میتوانید استراتژی خود را با کمک آنها ایجاد کنید. بعد از استفاده از دو ابزار قبلی، آماده خواهید بود تا سه ابزار تفکر طراحی مؤثر در برنامهریزی استراتژیک کسبوکار را بشناسید. حوزه تأثیر، نقشه محتوا و بینش متقابل. این ابزارها از سه منظر مهم به بینش شما میافزاید:
- خود و شبکه اطرافتان
- جهان خارج از کسبوکار و تأثیرات آن بر شما
- و گروههای ذینفع اصلی که درگیر سرمایهگذاری با شما هستند.
اطلاعاتی که این ابزارها ارائه میدهند با دیدگاه شما مطابقت دارند و به احتمال زیاد درست از آب در میآید. این اطلاعات، داده های محوری SWOT و تجزیه و تحلیل رقابتی را متعادل میکند.
دلایل شکست معامله گران فارکس
یک معامله گر ٬ بدترین دشمن خود است و خطای انسان ریشه در بسیاری از مشکلات دارد. به طور خلاصه، دلیل اصلی ضرر مالی معامله گران فارکس بسیار ساده است، مقصر اصلی خود معامله گران هستند. (البته انتخاب کارگزار مناسب شرط اصلی فعالیت در این بازار هست ) تجارت مالی به ویژه در بازارهای ارز نیازمند برنامه ریزی طولانی مدت و دقیق در سطوح مختلف است. معامله گر بدون درک اصول اولیه بازار و تحلیل مدام این محیط بی ثبات نمی تواند شروع به معامله کند. کسانی که علاقه مند به سرمایه گذاری و تجارت هستند بهتر است به منظور جلوگیری از ضرر مالی در تجارت فارکس پیشنهادات زیر را به دقت بخوانند.
معامله بیش از حد
معامله بیش از حد – انجام معاملات بسیار بزرگ و یا مکرر از شایع ترین دلایل شکست معامله گران فارکس است. داشتن اهداف سود غیر واقعی در سر، اعتیاد به بازار و یا عدم سرمایه کافی ممکن است به معامله بیش از حد بی انجامد. در حال حاضر از اشاره به انتظارات غیر واقعی صرف نظر می کنیم چرا که این مفهوم بعداً به طور کلی در این مقاله بررسی خواهد شد. قبل از هر چیز به بررسی عدم سرمایه کافی می پردازیم. اکثر معامله گران می دانند که بدون پول نمی توان کسب درآمد کرد. یکی از برترین مزایای فارکس دسترسی به حسابهای اهرمی بسیار بالا است. به این ترتیب حتی معامله گرانی که سرمایه اندکی دارند هم می توانند با پیش بینی قیمت دارای های مالی سود قابل توجهی کسب کنند و یا بالعکس، متحمل ضرر زیادی شوند. مادامی که یک استراتژی مدیریت ریسک همه جانبه در کار باشد اینکه پایه یک سرمایه گذاری قابل توجه از اهرم بالا و یا سرمایه گذاری بالای اولیه نشأت می گیرد اهمیت چندانی ندارد.
نکته ی کلیدی اطمینان از داشتن پایه سرمایه گذاری کافی است. داشتن سرمایه کافی در یک حساب تجاری شانس معامله گر را در سودآوری دراز مدت به طور قابل توجهی افزایش داده و از فشار روانی در حین معامله می کاهد. در نتیجه معامله گران بخش کوچکی از کل سرمایه شان را در یک معامله ریسک کرده و در عین حال سود قابل قبولی به دست می آورند. خوب، چقدر سرمایه کافی است؟ از دست دادن پول در تجارت فارکس ناشی از مدیریت نادرست حساب تجاری است که به این روش می توانید از آن جلوگیری کنید: 0.01 لات حداقل حجم معاملاتی است که بروکرها ارائه می دهند. البته معامله در حجم های کوچکتر تنها راه کم کردن ریسک نیست. مبتدیان و معامله گران با تجربه هر دو باید به دقت به فکر تعیین حد ضرر (Stop Loss) باشند. قاعده کلی ریسک برای معامله گران تازه کار حداکثر 1 درصد از کل سرمایه در هر معامله است.
اگر معامله گران تازه کار با سرمایه ای بیشتر از این میزان معامله کنند احتمال ضرر خود را به شدت افزایش خواهند داد. استفاده ی متعادل و با احتیاط از اهرم در معاملات کوچک روش خوبی برای حفظ سرمایه در دراز مدت است؛ به عنوان مثال، مقدار سرمایه گذاری مورد نیاز برای معامله یک لات (معادل یکصد هزار دلار) بر روی جفت ارز EUR/USD در یک حساب تجاری با اهرم 1:400 تنها 250 دلار است. با این حال، معامله با اهرم بالاتر میزان ریسک سرمایه تجاری در یک معامله را به همان نسبت افزایش می دهد. در این مثال، معامله در حسابی با اهرم 1:400، در مقایسه با معامله در حسابی با اهرم 1:100، امکان ضرر را چهار برابر می کند.
اعتیاد به معامله یکی دیگر از دلایل ضرر مالی معامله گران فارکس است. آنها قیمت ها را دنبال می کنند، کاری که حتی معامله گران نهادی از آن اجتناب می کنند. تجارت فارکس می تواند بسیار هیجان انگیز باشد. معامله در بازه های زمانی کوتاه و با جفت ارزهای متغیر در بازاری که به سرعت در حال افزایش است ممکن است در فرد آدرنالین بسیاری ترشح کند. همچنین اگر بازار در جهت غیر منتظره ای حرکت کند ممکن است منجر به استرس فراوانی شود.
معامله گران باید یک استراتژی خروج واضح داشته باشند تا اگر هیچ چیز طبق برنامه پیش نرفت از این سناریو جلوگیری کنند. معامله گران باهوش در این مواقع می دانند که بعضی از اقدامات ارزش ریسک کردن ندارند. این درست زمانی است که باید از معامله دست کشیده و به فکر حفظ مانده حساب باشید. شما فردا هم به بازار دسترسی دارید و امکان فرصت های تجاری جدید همواره وجود دارد. هرچه زودتر معامله گر صبر و شکیبایی را به عنوان قدرت و نه ضعف ببیند، زودتر به درصد بالاتری از معاملات سودآور دست می یابد. هرچند ممکن است متناقض به نظر بی آید اما گاهی امتناع از ورود به بازار بهترین روش سودآوری برای یک معامله گر فارکس است.
عدم سازگاری با شرایط بازار
دلیل دیگر ضرر مالی معامله گران فارکس این تصور غلط است که یک استراتژی تجاری اثبات شده برای دستیابی به تعداد زیادی از معاملات سودآور کافی است. بازارها بی ثبات هستند؛ اما در بازار ثابت و یکنواخت هم نمی توان معامله کرد. به دلیل همین بی ثباتی همیشگی بازار است که معامله گران باید بتوانند این تغییرات را ردیابی کرده و خود را با هر شرایطی وفق دهند. درست است که این تغییرات شما را در معرض ریسک های جدید قرار تجارت با یک استراتژی متعادل می دهد، اما به واسطه ی همین تغییرات فرصت های جدید هم به وجود می آید. یک معامله گر زبردست به جای ترس از این تغییرات از آنها بهره می برد. یک معامله گر علاوه بر عوامل دیگر باید با پیگیری جدیدترین نشریات مالی، میانگین ناپایداری ها را بررسی کرده و بتواند بازار گرایشی (Trending Market) را از بازار بی ثبات (Ranging Market) تشخیص دهد. نوسانات بازار تأثیرات عمده ای بر عملکرد تجاری دارد.
معامله گران باید آگاه باشند که نوسانات بازار ممکن است در طی ساعت ها، روزها، ماه ها و حتی سال ها پراکنده شود. بسیاری از استراتژهای تجاری وابسته به نوسانات در دوره های غیر قابل پیش بینی نتایج نامطلوبی ارائه می دهند؛ بنابراین، یک معامله گر باید همواره از استراتژی ای بهره ببرد که مطابق نوسانات موجود در شرایط کنونی بازار است.
پیگیری نشریات مالی نیز بسیار حائز اهمیت است حتی اگر استراتژی منتخب اصولی نباشد. تصمیمات سیاست پولی مانند تغییر نرخ بهره و یا اطلاعات اقتصادی در رابطه با بیکاری و اعتماد مصرف کننده می تواند تمایل جامعه تجاری را دچار تغییر کند. واکنش بازار به این حوادث، تأثیرات اجتناب ناپذیری بر عرضه و تقاضای ارزهای مربوطه می گذارد. در نهایت، ناتوانی در تشخیص بازارهای گرایشی از بازارهای بی ثبات اغلب منجر به اعمال ابزار تجاری اشتباه در زمان نامناسب می شود.
مدیریت ریسک ضعیف
مدیریت ریسک نامناسب باعث می شود تا معامله گران فارکس به سرعت ضرر مالی بدهند. این که پلتفرم های تجاری مجهز به مکانیسم های اتوماتیک حد سود (Take- Profit) و حد ضرر (Stop- Loss) هستند اصلاً اتفاقی نیست. تسلط بر آنها به طرز قابل توجهی شانس معامله گران را برای موفقیت افزایش می دهد. معامله گران نه تنها باید از وجود این مکانیسم ها مطلع باشند، بلکه باید بتوانند آنها را به درستی و مطابق با سطوح نوسانات بازار (که برای دوره و مدت معاملات پیش بینی شده) به کار ببندند. به یاد داشته باشید که یک «حد ضرر رو به پایین» می تواند مسبب از دست رفتن یک پوزیشن سودآور باشد. در عین حال، یک «حد سود رو به بالا» ممکن است به دلیل عدم نوسان هیچوقت به ثمر نرسد. توجه به نسبت ریسک/پاداش یکی از مهمترین بخش های یک مدیریت ریسک خوب است. نسبت ریسک/پاداش یک معیار سنجشی است که در برنامه ریزی به معامله گران کمک می کند تا بدانند اگر معامله طبق برنامه پیش برود چقدر سود و در غیر این صورت چقدر ضرر می دهد. این مثال را در نظر بگیرید، اگر «حد سود» در 100 پیپ و «حد ضرر» در 50 پیپ تنظیم شده باشد، در این صورت نسبت ریسک/پاداش شما 2:1 خواهد بود. معامله گران باید همیشه این دو متغیر را در کنار هم بررسی کنند تا از سازگاری آنها با اهداف سود اطمینان حاصل شود.
نداشتن و یا پیروی نکردن از یک برنامه تجاری
معامله گران فارکس به چه علت های دیگری ضرر می کنند؟ خوب، نگرش ضعیف و ناتوانی در آمادگی برای شرایط کنونی بازار قطعاٌ در این موضوع نقش دارد. به شدت توصیه می شود که با تجارت مالی همانند یک نوع کسب و کار برخورد کنید، چرا که واقعاً این گونه است. هر پروژه تجاری جدی ای نیازمند یک برنامه تجاری است. یک معامله گر جدی باید با تلاش و صرف وقت یک استراتژی تجاری کامل برای خود مهیا کند. یک برنامه تجاری در کمترین حالت باید نقاط بهینه ورود و خروج در معاملات، نسبت ریسک/پاداش و قوانین مدیریت پول را در نظر بگیرد.
انتظارات غیر واقعی
معامله گران فارکس دو دسته اند:
دسته اول از بازار سهام و دیگر بازارهای مالی رانده شده و به دنبال شرایط تجاری بهتر و یا سرمایه گذاری دارایی های خود به بازار فارکس پیوسته اند. دسته دوم معامله گران تازه کاری هستند که پیش از این در هیچ بازار مالی ای معامله نکرده اند. کاملاً طبیعی است که دسته اول به واسطه ی تجربه ی خود در معاملات فارکس موفقیت بیشتری کسب کند. آنها پاسخ سؤالاتی که برای تازه کارن مطرح است را می دانند، سؤالاتی مانند چرا معامله گران فارکس شکست می خورند؟ یا چرا تمام معامله گران شکست می خورند؟
معامله گران با تجربه در قبال سود انتظارات شان واقع بینانه است. این ذهنیت باعث می شود تا آنها از دنبال کردن قیمت و شکست قوانین تجاری استراتژی خود اجتناب کنند – زیرا این دو خصیصه به ندرت سودمند هستند. انتظارت واقع بینانه برخی از فشارهای روانی تجارت را کاهش می دهد. برخی از معامله گران با تجربه در هنگام یک معامله نا موفق غرق احساسات خود شده و پی در پی تصمیمات اشتباه می گیرند. معامله گران تازه کار باید بدانند که در بازار فارکس نمی توان به سرعت به ثروتمند شد. به یاد داشته باشید، فارکس مانند هر تجارت و یا حرفه ی دیگری دارای دوره های بد و خوب توأم با ریسک و پاداش است. اگر حضور در بازار برای هر معامله به حداقل برسد، در معامله گر آرامش خاطر به وجود می آید چرا که عملکرد کلی وی در دراز مدت دیگر تحت تأثیر یک معامله ناموفق نخواهد بود. بهترین متحد شما صبر و یکپارچگی است. نیازی نیست معامله گر در یک و یا دو معامله بزرگ حتماً به ثروت کمی برسد. زیرا این به عادت بد تجاری و ضررهای قابل توجهی در دراز مدت می انجامد. بهترین گزینه شما دستیابی به نتایج مثبت از طریق معاملات کوچکتر در طول ماه ها و سال ها است.
شاید دوست داشته باشید
اسکالپ
دسامبر 28, 2018
ریسک های بازار فارکس
دسامبر 24, 2017
سرمایه گذاری در بازار مسکن ؛ قبل از اقدام به این ۸ نکته توجه کنید!
سرمایه گذاری در بازار مسکن به ویژه برای افرادی که اولین بار در این بازار سرمایه گذاری می کنند، تا حدودی مانند یک کتاب بسته به نظر می رسد، اما اگر تمام اطلاعات مورد نیاز در بازار مسکن را بدانید، بدون هیچ دغدغه و نگرانی می توانید به راه خود ادامه دهید، بنابراین در ادامه این مطلب چند نکته مهم قبل از سرمایه گذاری در املاک و مستغلات برای شما آورده شده است.
استراتژی سرمایه گذاری در بازار مسکن
سرمایه گذاری در بازار مسکن به همان اندازه که می تواند تجارت با یک استراتژی متعادل یک سرمایه گذاری خوب تلقی شود، به همان اندازه هم می تواند ریسک بالایی برای ما داشته باشد! پس دانستن چند نکته قبل از خرید ملک بی ضرر نیست. در حوزه ساخت و ساز اغلب شاهد حضور سرمایه گذارانی هستیم که با تجربه ای کم و با امید بدست آوردن سود وارد این حوزه شده اند، اگر شما از سرمایه گذاری در بازار مسکن اطلاع چندانی ندارید و تازه کار هستید و قصد سرمایه گذاری در بازار مسکن را دارید، پس این چند نکته را فراموش نکنید.
۸ نکته ای که قبل از سرمایه گذاری در بازار مسکن باید بدانید:
۱.قبل از شروع تحقیق کنید
بهتر است قبل از سرمایه گذاری کمی تحقیق کنید. بهترین راه این است که قبل از هر کاری به فشارهای وارده از جانب آژانس های معاملات ملکی بی توجه باشید، در عوض آمار و املاک محله ها را در چارچوب سرمایه خود مورد بررسی قرار دهید. منطقه ای که در آن ملک و یا زمین خریداری می کنید، در میزان موفقیت سرمایه گذاری شما تاثیر مستقیم دارد؛ به طور مثال در نظر بگیرید که زمینی را در نزدیکی یک دانشگاه انتخاب کنید، قطعا پس از ساخت این زمین و تبدیل آن به ملک، واحد های شما پر از دانشجویان و یا استادهایی می شود که محل زندگی آنها از دانشگاه دور است.
اقدام بعدی این است که نگاهی به چشم انداز فعلی املاک و مستغلات بیندازید: آیا قیمت خانه در حال افزایش است یا کاهش؟ کدام مناطق از امکانات رفاهی برخوردارند و کدام نه؟ نرخ بهره بالاست یا پایین؟ این تحقیقات به شما کمک می کند تا در فرآیند انتخاب ملک دچار اشتباه نشوید.
۲.مناطق قرمز را بشناسید
دور مناطق قرمز خط بکشيد! هيچکس نمي خواهد که در يک منطقه نا امن زندگي کند. به پليس يا به آمار دقيق جرم و جنايت ها در محله های مختلف شهر رجوع کنيد. سعی نکنيد از ساکنين محله مورد نظر در اين باره بپرسيد چون آنها هرگز محل زندگی خودشان را زير سوال نمی برند. بايد به سراغ آمار و نرخ خرابکاری، جرايم بسيار جدی، جرايم خرد و اتفاقات اخير (جرم هايی که اخيرا در آن منطقه اتفاق افتاده است) برويد. همچنين بايد درخصوص حضور پليس در آن منطقه پرس و جو کنيد. اين را هم بدانيد که نزديکی به پاسگاه و کلانتری خود امتياز بزرگی است و به نوعی امنيت اقتصادی زمين شما را تضمين می کند.
۳. توجه به خانه های خالی زیاد در محله
ليست بلند بالای خانه های فروشی يا اجاره ای در يک محله؛ زنگ خطر است! اگر با يک ليست بلند بالا و غيرمعمولی از خانه های فروشی يا اجاره ای در يک محل روبرو شديد دو حالت وجود دارد يا اينکه يک مورد فصلی و زود گذر است و يا اينکه دائمی است و به قول معروف «اسم آن محله بد در رفته» و کسی مايل به سکونت در آنجا نيست. حتما قبل از خريد يا اجاره ملکی از اين دو حالت اطمينان حاصل نماييد.
۴.از قیمت های روز اطلاع داشته باشید
از قیمت های روز در زمینه اجاره بها، مالیات و هزینه های دیگر منطقه اطلاعات خود را کامل کنید، تا در آخر کار میزان اجاره بها و یا خرید زمین به قدری نباشد که مالیات ها و هزینه های شما جبران نشود. اگر هم قصد ساخت و ساز در زمین را دارید، قبل از هر چیزی تمام هزینه های مختلف برای ساخت را در نظر بگیرید و سپس زمین و منطقه را انتخاب کنید.
۵. موقعیت جغرافیایی
نکته بعدی که باید در رابطه با آن تصمیم بگیرید این است که می خواهید ملک در کدام منطقه قرار گرفته باشد؛ این تصمیم به اندازه انتخاب خود ملک مهم است. چندین روش وجود دارد که می توانید مکان مورد نظر خود را با شانس بازدهی بالا انتخاب کنید. توصیه میشود مناطقی که از نرخ گردشگری بالا، دسترسی ها و امکانات رفاهی مناسب و همچین سابقه خوب در مورد افزایش ارزش ملک برخوردارند را مورد هدف قرار دهید.
۶. نوع ملک
نوع ملکی که برای سرمایه گذاری انتخاب می کنید نشان دهنده تفاوت بین بازدهی خوب و متحمل شدن زیان می باشد. به طور کلی، اولین انتخابی که باید انجام دهید ملک تجاری یا مسکونی است. اگر خانه مسکونی را انتخاب کنید، انتخاب بین املاک چند سال ساخت یا املاک نوساز است، املاک نوساز ریسک بیشتر و نیاز به ورودی بیشتری دارند، در حالی که املاک چند سال ساخت پایدارتر هستند و به نگهداری کمتری نیاز دارند.
انتخاب بعدی اجاره در مقابل خرید املاک است، به طور کلی، املاک اجاره ای مناسب سرمایه گذارانی است که به دنبال سود بلندمدت هستند، در حالی که رویکرد خرید به فروش شانس بازدهی بالاتر را در کوتاه مدت ارائه می دهد، اما استراتژی خطرات بیشتری را به همراه دارد.
در مرحله بعد به جزئیات دیگر ملک بپردازید به عنوان مثال واحد کوچک یا بزرگ، سطح بالا یا پایین، لوکس یا غیر لوکس؟ این را مد نظر داشته باشید که املاک لوکس همیشه در شرایط مناسب تری قرار دارند چرا که این املاک تمایل به ایجاد امنیت بیشتر دارند و انحصاری بودن آنها به این معنی است که آنها به اندازه دیگر ملک ها تحت تأثیر نوسانات بازار نیستند.
۷. بلند مدت در مقابل کوتاه مدت
قبل از سرمایه گذاری در ملک، باید مشخص کنید که هدف نهایی شما چیست. آیا می خواهید فرصتی برای به دست آوردن بازدهی فوری داشته باشید یا می خواهید آنها را به آرامی در طول زمان بسازید؟ اگر به دنبال گزینه کوتاهمدت هستید، به دنبال فرصتهای خرید برای فروش و اصلاح و تلنگر باشید اگرچه اینها شانس بازدهی بالاتر را فراهم می کنند، اما می توانند بسیار خطرناک باشند.
از سوی دیگر، اگر به دنبال سودهای بلندمدت هستید، سرمایه گذاری در املاک اجاره ای گزینه خوبی است، به خصوص اگر بتوانید فرصتی برای سرمایه گذاری در ملک اجاره ای لوکس واقع در یک مکان گران قیمت پیدا کنید. استراتژی های سرمایه گذاری بلندمدت برای جمع آوری تدریجی بازده در طی چند سال طراحی شده اند. این یک استراتژی کم خطر با هدف ثبات و افزایش پایدار است.
۸. تنوع بخشی
هنگام سرمایه گذاری در ملک، همیشه باید آماده تنوع سازی باشید ، توصیه نمی شود که تمام سرمایه خود را به پای یک ملک بریزید. توزیع پول خود در چندین ملک به شما این امکان را می دهد که ریسک کمتری کنید و پتانسیل بازدهی را افزایش دهید چرا که فقط در معرض موفقیت یا شکست یک قطعه املاک قرار نخواهید داشت. اگر یک ملکی برای شما سودی به همراه نداشته باشد، بقیه آن را متعادل می کنند. در حالی که دیگری ممکن است در جای دیگر پیشرفت کند.
دولت افغانستان استراتژی برای تقویت صادرات میسازد
به اساس آمار موجود، افغانستان سالانه بیش از ۷ میلیارد دلار واردات دارد اما صادرات آن تنها حدود ۴۰۰ میلیون دلار است.
مقامات وزارت تجارت و صنایع میگویند که همکاران بینالمللی افغانستان، این کشور را در متوازن کردن تجارت کمک میکند؛ به ویژه که این کشور تازه توانسته به عضویت سازمان تجارت در آید.
برای نظرخواهی از تاجران افغان در ترتیب استراتژی صادارت افغانستان، امروز دوم حوت (اسفند) نشستی در کابل راه اندازی شده بود.
همایون رسا وزیر تجارت و صنایع افغانستان در این نشست گفت طرح اولیه استراتژی صادرات افغانستان از سوی اتحادیه اروپا پیشکش شده و قرار است تاجران و سرمایه گذاران افغان امروز و فردا روی آن بحث کرده و آن را نهایی کنند.
در این طرح آمده است که افغانستان تا حد توان تلاش کند که بدیل اقلام وارداتی را در داخل کشور تولید کند و اقلام صادراتیاش را که میتواند در جهان رقابت کند، از نظر کمی و کیفی بهتر ارائه کند.
قالین ، زعفران، انار، سنگ های قیمتی، صنایع دستی، شماری از میوههای تازه و خشک دیگر از مهمترین اقلام صادراتی افغانستان است که میتواند در رقابت در بازار جهانی خوش بدرخشد.
انواع معماری برند و مزایای آن ها
همانطور که در مطلب منظور از معماری برند چیست؟ دانستیم معماری برند شامل یک سیستم یکپارچه از نام ها، نمادها، رنگ ها و واژگان بصری است که مستقیما بر روی مسیر فکری مصرف کننده تأثیر می گذارد. در ادامه این مطلب انواع معماری برند و مزایا و معایب آن ها را بررسی خواهیم کرد.
1. خانه ی برندی
خانه ی برندی شامل یک برند اصلی و قوی است که تقسیم بندی های خاصی دارد. این نام تجاری اصلی همیشه در کنار توضیحات محصول و خدمات آن برند آشکار می شود. برای مثال می توان به FedEx و پسوند های آن FedEx Express، FedEx Ground، FedEx Freight و غیره اشاره کرد.
نمونه هایی از خانه ی برندی عبارت اند از:
2. خانه ی برند ها
معماری خانه ی برند ها، مجموعه ای از مارک های متمایز و آشنا هستند که زیر نام یک برند اصلی کار می کنند. مشتریان ممکن است این برند اصلی را بشناسند یا حتی ممکن است از وجود آن با خبر نباشند. در این استراتژی، نام تجاری اصلی فقط برای جامعه سرمایه گذاران مهم است.
باید گفت توسعه نام تجاری در سیستم خانه ی برند ها، بر دیگر برند ها تأثیر مثبتی دارد. در این نوع استراتژی گاهی نام برند اصلی، به صورت لوگو یا آدرس کوچک روی بسته بندی محصولات نشان داده می شود. با این حال، برخی شرکت ها با معماری خانه ی برند ها، به دلیل برخی استراتژی های خاص در مورد قیمت گذاری، کیفیت درک شده یا مخاطبان هدف، روابط بین نام تجاری اصلی و برند های نمونه، کار خود را افشا نمی کنند.
مثال هایی برای خانه ی برند ها عبارت است از:
- NeWell
- Nestle
- Unilever
- Procter & Gamble
- General Motors
3. نام تجاری مورد تایید
در معماری مورد تایید، یک نام تجاری اصلی و برند های خواهر و برادر مرتبط وجود دارد که همه ی آن ها بازار منحصر به فرد خود را دارند. برند های خواهر و برادر، از ارتباط خود با برند اصلی یا تأیید آن استفاده می کنند.
روابط بین برند های خواهر و برادر در یک معماری مورد تأیید، به شکل متقابلی سودمند است و هر یک، از قدرت دیگری سود می برند. برای مثال می توان به Kellogg و Nabisco اشاره کرد که هر دو نام تجاری خود را با افتخار روی بسته بندی محصولات خود نشان می دهند.
مثال هایی از نام های تجاری مورد تایید عبارتاند از:
نام تجاری مورد تایید
4. برند های ترکیبی یا hybrid
معماری برند های ترکیبی شامل آمیخته ای از موارد گفته شده است. در حالی که برند های کوچک تر مانند Nest ،Sidewalk Labs و Calico به عنوان شرکت های جداگانه درزمینه ی تخصصی خود فعالیت می کنند.
مثال هایی از برند های ترکیبی عبارت اند از:
- Alphabet
- Microsoft
- Coca Cola
- Marriott Bonvoy
- Amazon
مزایای انواع مدل های معماری برند برای کسب و کارها
معماری برند فقط مخصوص کسب و کار های بزرگ و بینالمللی نیست و برند های کوچک هم می توانند با بهینه سازی پیشنهادات خود، پیشرفت های قابل توجهی داشته باشند. هر کدام از این بخش ها، مزایا و معایب خود را دارند. در ادامه مطلب، انواع معماری برند را بررسی خواهیم کرد.
1. معماری خانه ی برندی
در این استراتژی از وفاداری مشتری ثابت استفاده می شود. هنگامی که مخاطبان نام تجاری اصلی را می شناسند و دوست دارند، کمتر به ویژگی ها یا مزایای محصول آن اهمیت می دهند. اگر بخواهیم درباره مزایای دیگر رویکرد خانه ی برندی صحبت کنیم، باید بگوییم که این رویکرد باعث می شود هزینه های تبلیغاتی و بازاریابی مؤثرتر باشند و حقوق صاحبان سهام، بین برند های فرعی به خوبی تقسیم شوند.
افزون بر این، مشکل مربوط به یک نام تجاری فرعی، می تواند مشکلی برای کل خانه ی برندی به شمار آید. یکی دیگر از خطرات ذاتی استراتژی خانه ی برندی، رقیق شدن است. هنگامی که یک نام تجاری بیش از حد گسترده شود، در خدماتی که ارائه می دهد چند دستگی ایجاد خواهد شد. این موضوع می تواند به پراکندگی و در نهایت بی اثر شدن تلاش های برند بیانجامد.
2. خانه ی برندها
مزایای این استراتژی شامل دسترسی به مخاطبان و بازار های متنوع با مجموعه ای از پیشنهادات ویژه و ارزشمند است. در مورد معایب این استراتژی باید گفت که بزرگ ترین مشکل این نوع برند ها، بودجه است. هر نام تجاری جداگانه، به تبلیغات و بازاریابی جداگانه ای نیاز دارد و فرصت های تبلیغات متقابل اندک است. نام تجاری اصلی، مثل یک شرکت هلدینگ برای برند های مختلف زیر مجموعه خود عمل می کند؛ یعنی هر برند را مانند یک شرکت جداگانه مدیریت خواهد کرد. پیچیدگی های قانونی موجود برای این استراتژی، هزینه های قابل توجهی را نیز برای صاحبان کسب و کار در پی دارد.
3. برند مورد تأیید
در این استراتژی می توانید پیام هایی مانند توسط … برای شما آماده شده است را پیدا کنید. نام تجاری مورد تأیید، ریسک های شهرت یک کسب و کار را محدود می کند.
4. مدل ترکیبی
این استراتژی، انعطاف پذیری زیادی در سطوح مختلف دارد که باعث می شود برند های مختلفی از سلسله مراتب کاملاً متمایز را در برگیرد. البته باید در نظر داشت که در پیش گرفتن استراتژی برند های ترکیبی، برای بسیاری از شرکت ها ضرورت دارد. معماری ترکیبی، بیشتر یک رویکرد موقت ناشی از ادغام و خرید است، نه یک استراتژی تجاری فعال.
چگونه معماری مناسب برای برندمان انتخاب کنیم؟
چگونه می توانید معماری برند خود را طوری ایجاد کنید که هم برای شرکت شما و هم برای مشتریان شما مفید باشد؟ در گام نخست، آن را بیش از حد پیچیده نکنید. هدف معماری برند این است که پیشنهادات شما واضح تر شوند و از پیچیدگی های آن کاسته شود. سه قدم ساده برای تعریف یک معماری برند مناسب وجود دارد:
تحقیق، استراتژی و مهاجرت.
بهترین معماری برند با تحقیق مشتری در مورد آگاهی از برند، وفاداری به نام تجاری و ارتباطات، آغاز می شود. فقط با تحقیق است که می توانید بفهمید مخاطبان شما چگونه پیشنهادات کلیدی شما را درک تجارت با یک استراتژی متعادل می کنند یا درک نمی کنند.
داده های حاصل از تحقیقات به شما می گوید کدام نوع معماری برند به بهترین شکل از استراتژی تجاری شما پشتیبانی می کند. این داده ها، اطلاعات لازم را برای تجزیه و تحلیل پیشنهادات یا تقسیمات خود در اختیار شما قرار می دهند؛ به گونه ای که برای مشتریان منطقی خواهد بود. تحقیقات، شامل ابتکارات کیفی مانند مصاحبه با تک تک ذینفعان داخلی و خارجی است. تحقیقات کمی به شما کمک می کند تا درک کنید مشتریانتان چگونه تصمیم می گیرند.
در مرحله استراتژی، نوع معماری برند مطلوب را برای نیاز های منحصر به فرد کسب و کار خود تعیین می کنید. هر کدام از انواع مدل های معماری برند، روش متفاوتی را برای استفاده (یا استفاده نکردن) از برند اصلی ارائه می دهد. چقدر می خواهید برند های فرعی را با برند اصلی خود مرتبط کنید؟ این پرسش، به ویژه زمانی که به تازگی برندی ادغام یا خریداری کرده اید (و حتی اگر یک رقیب سابق در این فرایند دخالت داشته باشد) بسیار مهم است. برند های مختلف شما تا چه حد باید یکدیگر را تبلیغ کنند یا تا چه حد نیاز دارند مستقل بمانند؟ بهترین راه برای پاسخ به این پرسش و دیگر موارد مشابه، بررسی نمونه هایی از چندین جایگزین معماری و شناسایی مزایا و معایب هرکدام است.
آخرین مرحله، ایجاد یک طرح کلی برای یک سیستم سازمان دهی شده مهاجرت است. این موضوع شامل یک ساختار نام گذاری و یک سیستم هویتی است که برند های فرعی شما را بهگونه ای تنظیم می کند که با استراتژی اصلی برند شما مطابقت داشته باشند. اطلاعات بصری و شفاهی که در اثر یک طرح دقیق ساخته شده است در جهت یابی معماری برند شما بسیار کلیدی است.
سخن آخر
معماری برند در سازمان دهی پیشنهادات شما و نحوه ی درک آن ها از سوی مصرف کنندگان شفافیت ایجاد می کند. همچنین این کار ارزش ویژه برند را در همراهی برند اصلی و برند های فرعی به صورت متعادل افزایش می دهد و با این روش بر رفتار مشتری تأثیر می گذارد. برای مثال اگر مشتری شما در حال حاضر با یک برند اصلی ارتباط مثبتی داشته باشد، احتمال اینکه برند های فرعی شما را امتحان کند بیشتر می شود.
دیدگاه شما